دیوید لیواین، مهمترین کاریکاتوریست چهرهء قرن بیستم است و این خود به تنهایی موضوع مهمی برای نوشتن دربارهء اوست. زمانی که نسل همدورهء من و نـسل پیـش از ما کاریکاتور را شروع کرد،لیواین مهمترین بود و هنوز گروه سه نفرهء فرانسوی مولاتیه،مورشوان و ریکور به اوج محبوبیت و اعتبار دست نیافته بودند(این سه با تحول در کاریکاتور و با تغییر چهره در سه فریم،شخصیتهای سیاسی را تبدیل بـه یک حـیوان میکردند).تجربیات لیواین و تنوعطلبی این سه را بعدها در آثار هنرمندانی مانند کروگر،یان اوپ دوبیک، اسماعیل رولدان،...میتوان یافت.
اما کاریکاتورهای سیاه و سفید و پر از هاشور دیوید لیواین نمایی از تجربهاندوزی کاریکاتور قرن پیش است(کاریکاتورهای براد هالند،رولان توپور،رالف استدمن،ادوارد سورل، رونالد سـیرل،اوژن مـیهائسکو،...را در نـظر بیاورید تا ببینید که احساس در خـط و هـاشور،چهطور بـا سوژهء اثر همسو و مرتبط است)،کاریکاتورهایی که خط و هاشور حرف اساسی را در آن میزد و از برخورد تکنیکی بیش از حد-که این روزه مد شده است و چهره را به سمت مصنوعی شـدن سـوق مـیدهد-دور بود.
همین برخورد را در کارتونهای سالهای اخیر میبینیم:آناتومیهای باد کرده بـا عـضلاتی پف آلود،که گویا کاریکاتوریستش فقط با قویترین مردان ایران نشست و برخاست دارد و بجز کشیدن موجودات افسانهای و هیولاهای تخیلی سوژهای برای کشیدن نمییباد؛خطهایی که از احـساس تـهی هـستند و صرفا برای خودنمایی توان تکنیکی آفرینشگر آن خلق شدهاند!
دیوید لیواین،1926،در بروکلین بـه دنیا آمد.او در دانشگاه تمبل فیلادلفیا،در رشته نقاشی،تحصیل کرد.آثار او از 1963 به بعد در نیویورک ریویو آو بوکز و سپس اسکوایر،لوک،نیویورک،نوول،تایم،نیوزویک،نیویورک تایمز منتشر شدند.لیواین از 1935 نمایشگاههای متعددی از آثار نقاشی و کاریکاتور خود را در گالریهای مهمی در امـریکا بـه نمایش گذاشت.شیوهء طراحی لیواین متأثر از طراحان قرون هجده و نوزده میلادی است. او قصد داشت با این کـار،راه و روش آنـها را در تـرسیم حالات و خصوصیات فردی و شخصیتی کاراکتر،مهم جلوه دهد.شیوهء طراحی او،یادآور آثار دومیه است؛ هنرمندی که بـا حـساس شـدن بر افعال و خصوصیات سیاست پیشگان و مردم عصر خود،تیغ تیز قلم هجوناک خود را روی رخسارشان گرفته بود و هـمچون تـهدیدی جدی،اندیشههای نـامبارکشان را به باد انتقاد میگرفت.
لیواین به کرّات سیاستمدارانی را نظیر لنین،مارکس،هنری کسینجر،رونالد ریگان،موسولینی،جیمی کارتر،ریچارد نیکسون،دیک چنی،مائو،میتران،لیندون جانسون، استالین،مارگارت تـاچر،محمد رضـا پهلوی،...به جهان کاریکاتورهایش راه داده است.او با کشیدن این چهرهها در وضعیتی رقتانگیز،احمقانه و خندهدار بر کوتهبینیشان تأکید مـیورزد.لیواین از آنـرو کـه طرفدار انسانیت بود،بیپروا و بدون هیچ جانبداری از سیاستمداران، اعمالشان را به نقد و چالش میکشانید.دیوید لیواین فقط کاریکاتوریست سیاسی نـبود؛او چـهرهء هنرمندان و نویسندگان مطرح بسیاری را در آثارش جاودانه کرده است. نقاشانی مانند ون گوک،گوگن،روتکو،پیکاسو،مانه،... و نویسندگانی مـانند جـورج اورول،لئو تـولستوی،هارولد پینتر،مارسل پروست،ژان ژاک روسو،ایوان تورگینیف،... از جمله این افراد هستند.
او که در نیویورک ریویو آو بوکز مسؤولیت طراحی کاریکاتور چـهرهء نـویسندگان،فلاسفه و شخصیتهای مهم ادبی و هنری را برعهده داشت،در خلق چهرهء حقیقی و کشف درونمایهء آنها تـا آنـجا پیـش میرفت که بیننده میتوانست روحیات و موضوعات مورد علاقهء نویسنده را در این آثار جستجو کند؛مانند،علاقهء ولادمیر ناباکف،به پروانهها،علاقهء همینگوی بـه شـکار-که دست آخـر با اسلحه خود را کشت-لحن رمانتیک اسکات فیتز جرالد،در کتاب مهمش گتسبی بزرگ،خشم و عـصیان در آثـار نیچه،نگاه شکاک و شوخ چشم ایتالو کالوینو،که در آثارش میتوان یافت.
لیواین از معدود کاریکاتوریستهایی است که برای بیان خصوصیات چهره هایش از کـمترین نـمادگرایی استفاده کرده است.او بیانگری را در حالات چهرهء افراد ترسیم میکرد و برای نشان دادن موقعیتشان از نحوهء ایـستادن، نشستن و،بـه طور کلی،فیگور گرفتنشان استفاده مینمود؛مانند،لبخند مضحک و ابلهانهء لیـندون جـانسون، چشمهای ریـز و خشمگین ریچارد نیکسون،نگاه نامعلوم و گردن رو به جـلو آمـدهء نیکتیا خروشچف و طرز نشستن بچگانهء آدولف هیتلر روی صندلی.از این منظر،آثار او با طنزی هولناک،تمسخری حاضر و آمـاده و خـشمی زیر پوستی مهمترین کاریکاتورهای چهره در جـهان عـصبی و سیاستزدهء قـرن بـیستم هـستند.
اما،او در کشیدن چهرهء هنرمندان،نویسندگان و شاعران اینگونه نیست؛نگاه آرام بـرتولت بـرشت،حالت مضطرب فرانتس کافکا،نحوهء ایستادن و نگاه شکاک و خیرهء والتر بنیامین و وضعیت نامطئن ایستادن شولوخوف،...همگی حـکایت از ارتـباط عمیق دیوید لیواین با آثار و نوشتههای ایـن اشخاص در خلق چهرهشان دارد.
لیواین،در مـجموعه آثـار قدرتمند و تکنیکیاش و با سوژههای گزنده و پرسـشبرانگیزش مـانند چشمی همیشه باز و بیدار،تاریخ اندیشه،خشم و حماقت نیمهء دوم قرن بیستم را در چهرههای مردم مؤثر و معروف آن ثبت کـرد و لایـههای پنهان حسرت و سرخوردگی،امید و آرزو،خشم و نـفرت،مهربانی و نـازک انـدیشی را از بطن انسانها بـیرون کشید و در جـلوی دیدگان ما،عریان به تـماشا گـذاشت.با دلیل و یقین میتوان گفت:چنین کاری نه از روی تفنن و سرخوشی است،که میتواند انجام پذیرد،بلکه حاصل جهد و کوششی اسـت بـرای پاس داشتن انسانیت و برملا کردن ذات حماقت و خباثت.
سید امیر سقراطی / بخشی از مقاله چشم بینای کاریکاتور / مجله: تندیس ، پانزدهم اردیبهشت 1388