ایران کارتون:
کائو گومز اهل "ميناس جرايس" است اما در "سالوادور با هيا" زندگي مي کند. و از آنجا استعدادش را به سراسر جهان پخش مي کند. به عقيده ي من کائو يک برزيلي تمام و عيار است. صورت و رنگ برزيلي دارد ، لهجه اش برزيلي است و فکر مي کنم خونش هم به طور خالص برزيلي است، با ديدن کاريکاتورهايش هم مي توان اين احساس را در مورد او داشت.! کاريکاتورهاي او با ايده هاي متفاوتش هميشه راه حلي جالب براي از بين بردن بحران ها پيشنهاد مي کند. کائو را در حال حاضر همه ي برزيل و دنيا مي شناسند. طرفدارانش احساس مي کنند که او هنرمندي واقعي در زمينه ي کاريکاتور، کارتون و طنز گرافيکي است. اين مصاحبه را بخوانيد شايد شما هم با من هم عقيده شويد.
کائو ما مي دانيم که شما از دوران کودکي به کشيدن کاريکاتور، به خصوص کاريکاتور چهره ي معلم هايتان علاقه مند بوديد. و سپس به استعدادتان پي برديد. به ما بگوييد چگونه استعداد واقعي تان را پيدا کرديد. و ايده ي کاريکاتوريست شدن چه وقت به ذهنتان خطور کرد؟
اين خود به خود به وجود آمد. من هميشه عادت داشتم کارتون ها و فيلم هاي ماجراجويانه را در تلويزيون ببينم. اين باعث شد از زمان کودکي قوه ي تخيلم تقويت شود. من کتاب هاي کاريکاتور و طنز داشتم اما برادر بزرگترم از من زيباتر مي کشيد.
شما از 15 سالگي شروع به کار کردن در روزنامه ي دياريو دوميناس در بي اچ کرديد. چگونه توانستيد اين موقعيت را به دست آوريد؟
تيائو مارتين که فرد با استعدادي بود که آن زمان در دياريو کار مي کرد و تصميم گرفت ويراستار گرافيکي روزنامه را عوض کند. من کارهايم را به او نشان دادم و او مرا استخدام کرد. اين تجربه اي عالي براي من که پسري 15 ساله بودم به حساب مي آمد و همينطورکمک به اقتصاد خانواده ام بود ، در واقع شانس بزرگي بود. به خاطر مي آورم به مادرم گفتم: "مادر، زندگي تان در حال تغيير است." و واقعا هم همين طور شد، حالا مادرم واقعا به من افتخار مي کند. پس از آن موقعيت هاي بهتري به دست آوردم. هر روز بايد شکرگزار باشيم و هرگز اين کار را ترک نمي کنم. هر کسي دير يا زود راهش را پيدا مي کند. و مهم است بدانيم چگونه بايد آن را دنبال کنيم.
در حال حاضر شما در سالوادور زندگي مي کنيد. چرا از ميناس به ماهيا آمديد؟
در سال 1993 از من دعوت شد در روزنامه اي در آنجا شروع به کار کنم که فروش خوبي در باهيا داشت. همچنين از تجهيزات پيشرفته اي براي صفحه بندي استفاده مي کرد. اين باعث شد که من کار در روزنامه ي هوج ام ديا و بلوهو ريزنت راترک کنم. علاقه ي من به يادگيري و دنبال کردن زبان تازه ي هنر ديجيتال بسيار زياد بود. عصر اطلاعات در اوايل دهه ي 90 توانست قوه ي ابتکار و تخيل کاريکاتوريست هاي جهان را گسترش دهد. من در آنجا تخيلات و انگيزه ي تازه اي پيدا کردم.
در 20 سال کاري تان بيش از 40 جايزه برده ايد. کدام يک از اين جوايز برايتان مهم تر است؟ کدام يک شور و حرارت بيشتري در شما ايجاد مي کند؟
هر کدام از آنها ارزش خاصي برايم دارند، اما بايد بگويم با ارزش ترين آنها اين بود که توانستم از دوران جواني به اين موفقيت دست پيدا کنم. و اين امر باعث شد که جوايز مختلف بگيرم. من هر روز شکرگزار هستم و هميشه مي گويم که هر کسي راهش را پيدا مي کند، پس هرگز نبايد تسليم شد. بايد پشتکار داشته باشيد. تا به خواسته تان برسيد و بالاخره زمان موفقيت تان فرا مي رسد. به عقيده ي من موفقيت در اين رشته هنري نياز به تجربه ي فراوان دارد. بالاخره روزي فرا مي رسد که هر کسي به موفقيت نايل شود. واگر آن را با عشق دنبال کنيد، برايتان مي ماند.
چگونه ايده اي به ذهن تان مي رسد و آن را دنبال مي کنيد؟
بسياري از ايده هايم پس از شنيدن يک آواز به ذهنم رسيده اند. وقتي کاري را شروع مي کنم آن را با احساس انجام مي دهم، موجي از احساسات را در هماهنگي با رنگ، طنز و واقعيت به وجود مي آورم. هنر را در آن مخلوط مي کنم و اين کاملا برايم قابل درک است. اما هنرمند بايد با دنيا در ارتباط باشد و هميشه در مورد آن تحقيق کند. اين غذايي است که دانسته ها را تقويت مي کند، و باعث مي شود که انگيزه و ايده هاي تازه اي به ذهن خطور کند. ايده ها بال هايشان را باز کنند و شما بتوانيد آن را بر روي کاغذ بياوريد و کاري هنرمندانه خلق کنيد.
گفتيد که کاريکاتورهايتان را با عشق و احساس خلق مي کنيد. چه احساسي از طراحي طنز و هنر طراحي و کاريکاتور فراتر مي رود؟
موسيقي! اگر مي توانستم سازنده موسيفي موفقي مي شدم. من عاشق ريتم و آهنگ ها هستم. ما در اينجا هنرمندان حرفه اي بسياري داريم که با صداها بازي مي کنند و با زبان روح و قلب شان حرف مي زنند. فکر مي کنم اين باعث مي شود که در باهيا بمانم. من به کارهاي جوآو گيلبرتو، گيلبرتو جيل، لوريمبائو، رياچائو، ناناواسکو نسيلوس، هرمتو پاسکوال، لوئيز گوانزاگا، جکسون دو پانديرو، کارتولا و بسياري از هنرمندان افتخار مي کنم. البته هرگز نمي توانم تاثير موسيقي کلاسيک موتزارت را در کارهايم فراموش کنم.
مسابقه ي ريدپ RIDEP ده سال است که در فرانسه برگزار مي شود. هر سال هنرمندان و کاريکاتوريست هاي يک کشور براي شرکت در اين مسابقه دعوت مي شوند، سال 2007 نوبت برزيل بود. برنامه ي رسمي اين مراسم را شما ترتيب داده بوديد، شما 10 کاريکاتوريست اين مسابقه را انتخاب کرده بوديد. اين تجربه برايتان چطور بود، برنده شدن در چنين مسابقه ي باارزشي چه احساسي به انسان مي دهد؟
اين انتخاب بزرگي بود که در سال 2007 به دست آوردم. پاسکال فيليپ سردبير کورير اينترنشنال اين پيشنهاد را به من داد. به ياد مي آورم که بسيار نگران بودم آيا برنامه ي رسمي من مورد قبول قرار مي گيرد يا نه. انجمن اين مسابقه از من خواست چند کاريکاتوريست برزيلي را انتخاب کنم. من چند نفر را انتخاب کردم و با ايميل برايشان فرستادم.
امسال دهمين سال اين مسابقه است و از من و 30 هنرمند مشهور ديگر مانند مانفري، کونبون و ديگران دعوت کرده اند. که شامل ريکو (آفريقاي جنوبي)، پوپولي (کامرون)، داچوان زيا (چين)، مالکون (نيوزيلند)، فالکو (کوبا)، کارل (آمريکا)، ولادو (کلمبيا)، استيوبل (انگلستان)، زلاتکوفسکي (روسيه)، پارش (هندوستان) و ... هستند. من فرصت شرکت در ورک شاپ ها، سخنراني ها و مناظره ها را دارم. من هميشه بر تاثير کارتون در داخل و خارج نشريات تاکيد مي کنم.
شما چهل و سومين جايزه تان را در سال 2008 در مسابقه ي کاريکاتور تلويزيون انتوس در يونان برنده شديد. اين مسابقه هر سال بين کاريکاتوريست ها سراسر دنيا برگزار مي شود. برنده شدن در اين مسابقه برايتان چگونه بود؟
احساس مي کنم برنده شدن در اين مسابقه علامتي براي حرفه اي بودم است. البته تعداد جوايز دليل حرفه اي بودن نيست اما وقتي براي اولين بار اسمم را در گوگل تايپ کردم از ديدن اين که چقدر مورد توجه هستم، تعجب کردم. کاريکاتور من که برنده ي جايزه ي تلويزيون انتوس شد بسيار ساده و مانند بافت دستمال سفره است. شايد اين رمزي بود که باعث شد اين اثر از ميان کاريکاتورهاي ديگر برنده شود. من اين را با ديدن کاتالوگ مسابقه احساس کردم.
کاريکاتور شما سرخپوستي را نشان مي دهد که گردن بند دارد و درون اين گردنبند ريموت کنترل آويزان کرده است. چگونه اين ايده به ذهنتان خطور کرد؟
داخل هواپيما بودم که کاريکاتور يک سرخ پوست آمريکايي را کشيدم. من علاقه اي به مسافرت با هواپيما ندارم به همين دليل با کشيدن کاريکاتور خودم را سرگرم مي کنم. همان وقت بود که اين ايده به ذهنم خطور کرد. او شجاع و آگاه به نظر مي رسيد، شخصي است که به نيازهاي مردم و به ارتباط با ديگران فکر مي کند. او بومي است که دوست دارد مانند ديگران با "تمدن" ارتباط برقرار کند. من از آن فکر و احساس سه کاريکاتور کشيدم که يکي از آنها را براي مسابقه فرستادم.
برای دیدن گالری آثار اینجا را کلیک کنید.