به عقیده سمپه ساده ترین چیزی که می توان گفت این است که همه چیزها در زندگی زیر و رو و درهم و برهم شده است؛ چهره شهرها زشت و بی روح شده اند؛ استفاده از اتومبیل جنبه حیاتی به خود گرفته است؛ رادیو و تلویزیون و نشریات افت کرده اند و جایگاه واقعی خود را از دست داده اند؛ عدم تبحر کافی در فعالیتهای روزانه آشکار است؛ انواع سرگرمیها دیگر لطفی ندارد؛ آگاهیها و اطلاعات افراد بسیار محدود شده است؛ آزادی در بند قرار گرفته است؛ رویاها و آرزوها به کابوس تبدیل شده اند؛ تمامی جذابیهای زندگی دلمردگی را به همراه دارند؛ دانایی به نادانی و عقل به جهالت گراییده است. با همه این احوال؛ از دیدن آثار و درک پیامش باز می خندیم.
سمپه در برخی آثارش به جای افراد از مورچه، حلزون، بوقلمون، غاز، توله سگ و گوسفند استفاده کرده است. او گاه انسان عصر حاضر را نشان داده که چگونه دستخوش دستاوردهای تکنولوژی مدرن و پژمردگی روحی؛ ناراحتیهای روانی؛ بی فکری؛ اعتیاد؛ حقارت و سرانجام سرشکستگی گشته است. ولی باز با دیدن کاریکاتورهایش می خندیم!
همچنین گاه سمپه در آثارش انسانها را مورد سرزنش قرار می دهند و احساساتشان را جریحه دار می کند و غرورشان را می شکند و استخوانهای آنها را خرد و وجودشان را متلاشی می کند، او باز مردم با وجد و شور بسیار کارهای او را می ستایند.
سکوت !!
چرا به این همه حقارت و ذلت تن می دهیم؛ چرا شمشیرها را از غلاف بیرون نمی کشیم؛ چرا مسلح نمی شویم تا با سمپه مبارزه کنیم؟ همه اینها به این دلیل است که ما در آثارش بیشترین درجه کمدی معنوی را می یابیم. آری؛ نقاشیهای وی از روحی زنده و پاک و تاثیری خارق العاده برخوردار است و اصالت در آثار وی کاملا آشکار است.
سمپه نسبت به مسائلی آگاهی دارد که قبلا آنها را نیاموخته است و این جزء سرشت فطری او محسوب می شود. وی از تبار بزرگترین اخلاقیون به شمار می رود.
و اما سمپه در آثارش با خلوص نیت به ما می فهماند که وی نیز از خود ماست و مانند ما روی همان کشتی قدیمی سوار است که ما هستیم – کشتی جهل و خیال پردازی. او همه کوشش خود را برای رهایی از ناامیدی با مهربانی بسیار به کار می گیرد و کشتی را به سوی ساحل نجات می راند و در این میان آثار طنزآلود وی به ما نیروی خاصی می بخشد.