من در سال ۱۹۷۶ در استاراچوریسStarachowice ، لهستان به دنیا آمدم و هنوز هم به عنوان هنرمند آزاد در لهستان زندگی و کار می کنم. تخصص من در زمینه طراحی مطبوعاتی است و با مجلات و روزنامه های بسیاری در لهستان همکاری دارم. من به عنوان کارتونیست، طراح و تصویرگر فعالیت دارم و همچنین در مسابقات متعددی شرکت داشته و برنده جوایز بسیاری در مسابقات کارتون و مطبوعات شده ام. بسیاری از کارهایم در موزه ها ، نمایشکاهها و کاتالوگ ها به چاپ رسیده است.
- چگونه و کجا طراحی را یاد گرفتید؟ چه مدتی است که به عنوان کارتونیست و هنرمند مشغول به کار هستید؟
مارسین: من از دوران کودکی شیفته هنر بودم و باید بگویم که در کنار یک استاد هنرمند بزرگ شدم. پدرم "لسزک بوندارویچ" Leszek تکنیک های منحصر به فردی را در ایجاد نقاشی های اسطوره ای مذهبی به وجود آورد و تجربه زیادی در طراحی نقش برجسته داشت. آثار او در زمینه نقاشی های دوران رنسانس و قرون وسطی بود.
من به عنوان یک پسر بچه عاشق هنر شدم و در طول سالها این علاقه تبدیل به احساسی متقابل شد و مرا سرشار از عشق به هنر کرد. از آنجا که دائما شاهد آثار هنری پدرم در هنگام کار کردن او بودم می دانستم در آینده قصد دارم چه شغلی را انتخاب کنم.
قفسه های من پر از آلبوم های آثار این پدرم است و دیوارها پر از نقاشی های او است. نقش ها و عطر رنگ ها خاطراتی هستند که از دوران کودکی به یاد دارم.
در دوران کودکی نقاشی های بسیاری می کشیدم. عکس ها و اسلایدهای زیادی از آن دوران وجود دارند و از همان زمان سعی کردم همه چیز را به ذهن بسپارم.
حتی امروز هم سعی می کنم از چیزهایی که در ذهن و تخیلاتم دارم در تصاویری که خلق می کنم استفاده کنم. منظورم این نیست که از چیزهای تازه الهام نمی گیرم اما تا حد زیادی تحت تاثیر خاطراتم هستم.
پدرم به خاطر تجربه ای که در زمینه هنر داشت سعی می کرد به من آموزش دهد . او همیشه به من می گفت: " ممکن است خلق اثر هنری در ابتدا سخت به نظر برسد اما به مرور آسانتر خواهد شد." ، حق با او بود.
پس از گذشت سالها پی بردم که چقدر تلاش کردم تا توانستم نتایج دلخواه را به دست آورم. می دانم که دوران کودکی در انتخاب راه آینده بسیار مهم است. در این مرحله از زندگی حساسیت و میل به زیبایی در هر زمینه ای که مورد علاقه است روشن می شود. از این رو تصادفی نبود که من هنر را در زندگی انتخاب کردم.
من در رشته نقاشی و طراحی گرافیکی تحصیل کردم . من از دانشگاه رادوم کازیمیرز پلی تکنیک Radom Kazimierz Pułaski Polytechnic لهستان فارغ التحصیل شدم.
- از چه کاری بیشتر لذت می برید؟ سرگرمی شما چیست؟
مارسین: به عکس و فیلم هم بسیار علاقمندم و کارهای عکاسی و فیلم های کوتاه هم انجام می دهم. اما عشق و علاقه حقیقی من به کارتون، طراحی مطبوعات و طراحی پوستر است. نمی خواهم خودم را محدود به یک زمینه هنری کنم. امیدوارم در آینده زمان کافی و شور و اشتیاق برای کشیدن کارتون و طراحی های سنتی و تصاویر طنز را داشته باشم. به تازگی به نقاشی های سنتی در اندازه بزرگ با رنگ روغن و آکریلیک علاقه بیشتری پیدا کردم. گاهی نیاز به چنین تغییری را حس می کنم. این به من اجازه می دهد باردیگر تمایل به کشیدن کارتون و تصویرسازی پیدا کنم. فکر می کنم کار کردن به عنوان تصویرگر و کارتونیست می تواند تکمیل کننده و منبع الهام برای هنرهای دیگر باشد.
به نظر من پیام یک اثر هنری مهم تر از هنرمند خالق آن اثر است. من از زبان تصویری استفاده می کنم که بتواند هم موضوع و هم ایده را برساند. به نظر من کارتون قدرتی دارد که می تواند داستان ها را با کمک طنز چنان بیان کند که در سراسر دنیا قابل درک باشند. البته طراحی ها هم به همین اندازه قدرتمند و تاثیر گذار هستند اما به شیوه ای متفاوت. طراحی ها اکثرا موضوع را گسترش می دهند .
- سه کارتونیست را نام ببرید که الهام بخش شما بوده اند؟ چگونه از آنها الهام گرفتید؟
مارسین: هنرمندان خارجی و لهستانی بسیاری هستند که برای من ارزشمند هستند و آثارشان را تحسین می کنم. همه ما با این که در مکان های مختلف زندگی می کنیم اما ذرات سازنده یک جهان هستیم. وجود ما شباهت ها و منابع یکسانی دارد.
آثار من به تصویرگری گرافیکی لهستانی اشاره دارد که فلسفی، مستقیم و مینیمالیستی است و بدون داشتن مرز، قدرت این را دارند که بینندگان سراسر دنیا را مجذوب خود کنند. به غیر از طیف وسیعی از هنرمندان گرافیست لهستان مانند فرانسیزک استاروویجسکیFranciszek Starowiejski چندین هنرمند دیگر نیز بر من تاثیر گذاشتند. هنرمندانی مانند هیرونیموس بوش و پیتر بروگل Hieronim Bosch and Pieter Bruegelو از بین هنرمندان معاصر می توانم به اولگا بوزنانسکا و زدزیسلاو بکسینسکی Olga Boznańska and ZdzisławBeksiński اشاره کنم.
- چرا تصمیم گرفتید هنرمند و کارتونیست شوید؟
مارسین: همه چیز به روزنامه ها و مجلات تجاری برمی گردد. من اولین اثرم را به عنوان کارتونیست برای آنها ارسال کردم. در خلق این اثر در مرحله اول به موضوع و در مرحله دوم به مفهوم اثر توجه کرده بودم و پس از آن قصد داشتم آن چه را درک کرده ام به خوبی بیان کنم. سپس به دنبال قرار دادن نمادهای مطلوب ذهنی در اثرم بودم.
قبل از این که ایده را بیان کنم می بایست استعاره ای دقیق پیدا می کردم. قدم آخر که مهم ترین هدیه برای من بود زمانی بود که علایم قابل اجرا به ذهنم خطور کردند و وقتی این علایم به ذهنم رسیدند طرح کلی مستقلی را در ذهن مجسم کردم و خلق اثر لذت خاصی را در من ایجاد کرد.
تاریخ خاصی را به خاطر ندارم، هیچ شرایط خاصی وجود نداشت. این روند در خلق تمام آثارم وجود داشته و دارد. همیشه به مشاهده و تلاش دقیق برای تشکیل و ایجاد استعاره درست نیاز دارم. این داستان در مورد عمیق ترین مفاهیم زندگی نیز صدق می کند. "هرچه بیشتر تلاش کنیم جدی تر باشیم ، مضحک تر به نظر می رسیم."
و این بهترین هدف برای یک کارتونیست است. هیچ چیز جداگانه اتفاق نمی افتد. نگاه مشتاقانه یک کارتونیست می تواند موضوع جالبی در هر کجا پیدا کند وآن را به شکلی مناسب برای بیان احساسات خود به تصویر بکشد. هدف من خنداندن بینندگان نیست بلکه آگاه کردن و برانگیختن احساسات آنها است. طنز هدف اصلی من نیست بلکه راهی برای تغییر توجه بیننده به موضوع اصلی است.
ماهیت سطحی و کودکانه اطلاعات اجتماعی که توسط رسانه های الکترونیکی منتقل می شوند موضوع اکثر آثار من هستند. تصویرسازی های من به رسوم مدارس هنر و پوستر لهستان اشاره دارند. پوسترهایی که فلسفی، کوتاه و اقتصادی و در عین حال انتزاعی هستند و پناهگاهی برای جاه طلبی های اجتماعی شدید و گسترده می باشند. تصاویر نمادین از زندگی های شخصی و شخصیت های واقعی نیز در آثار من دیده می شوند. زندگی نامه شخصی نقطه شروع و نقطه عطف آثار من بود اما باید تاکید کنم که آثار و تصاویر من اکثرا سیاسی هستند اما گاهی هم تبلیغاتی به حساب می آیند. مفاهیم تصاویرم را با استفاده از تضاد رنگها و نمادها به تصویر می کشم و آنها را با تفسیرنشانه ها و رجوع مکرر به مفاهیم فرهنگی به وجود می آورم. حضور همه جانبه رسانه های جمعی و تبلیغاتی و توسعه خشونت ها در دنیا این مفهوم را به وجود آورده است که از این ابزار بصری سوء استفاده شده است. خلق تصاویر یا شکل ها دیگر توسط هنرمندان حفظ نمی شود و تبدیل به وسیله ای برای مدیران تبلیغات و ارباب رسانه ها شده است. در دنیای امروز در عصری که الگوهای سنتی تحت تاثیر جهانی شدن قرار گرفته اند و ارزش ها توسط ایدئولوژی لیبرال تهدید شده اند ، استقلال و فردیت پیام هنری توسط تبلیغات، تابلوهای تبلیغاتی و کلیپ ها از بین رفته است. اما برای من آثار دست ساز هنرمندان و مهارت و چابکی صنعتگران ارزشمند تر، خواستنی تر و کمیاب تر است. در این میان هنرهای واقعی می توانند وزنه تعادلی برای آثار کلیشه ای رسانه ها به وجود آورند.
- هدف شما در زندگی چیست؟ دوست دارید ده سال آینده خود را چگونه تصور کنید؟
مارسین: نمی خواهم چیزی را تغییر دهم. دوست دارم به طراحی و تصویرگری ادامه دهم و واقعیت ها را بیان کنم و بیانگر حقیقت باشم.
بیوگرافی من پناهگاه و نقطه شروع آثارم بود. و پس از آن به مرورتلاش کردم مفاهیمی از جهان اطراف را از دیدگاه شخصی ام با کمک تضادها و با کمک نمادها به تصویر بکشم و با تفسیری از مراجع مشترک در زمینه های فرهنگی بیان کنم و انسان هایی بدون صورت را به تصویر بکشم که سرهایی تو خالی دارند که می توان آنها را با هر فکری پر کرد.
این گونه مسایل غالبا انگیزه هایی در خلق آثار من به وجود می آوردند. همیشه دوست داشتم مسائلی که فرهنگ های سنتی را از طریق جهانی شدن نابود می کنند، ارزش هایی که با نام ایدئولوژی لیبرال استقلال انسانی را از بین می برند و پیام های هنری را به نام تبلیغات، تابلوهای تبلیغاتی و کلیپ ها به تصویر می کشند را به عموم مردم نشان دهم.
انسان ها با اعتیاد به این گونه موارد احساس ناامیدی می کنند و تلاش می کنند تا دیدگاه هایی تازه، الگوهایی ناپایدار و ارزش های تجاری نامطمئن را توسط رسانه های جمعی به دست آورند. این زندگی و دوره ای از وقایع است که به درک درست از مسایل جهانی تحمیل شده است. کار و خلق آثار هنری در انزوا غیر ممکن است. ما ( هنرمندان) نیز مانند همه مردم همان خبرها را تماشا می کنیم و گوش می دهیم. ما با مردم ملاقات می کنیم و با آنها صحبت می کنیم. ما هر روز از خواب بیدار می شویم و با واقعیت ها روبرو می شویم. بنابراین دوست دارم آثارم را برای خودم و بر پایه مشاهداتم خلق کنم.
- چگونه می توانیم با کارتون هایمان دنیای بهتری بسازیم؟
مارسین: واقعیت این است که بخش قابل توجهی از آثار من در باره موضوعات سیاسی هستند و من این مسئولیت سنگین را درک و تحمل می کنم. حتی اگر از خلق یک اثر لذت ببرم اما حس قوی مسئولیت را نیز در قبال آن دارم. من باید این حساسیت ویژه، آزادی بیان و اراده را برای به اشتراک گذاشتن نظریات و احساساتم از طریق خلق آثار هنری ام به کار ببرم.
من همیشه تحت تاثیر وقایع انسانی و بی عدالتی های اجتماعی قرار می گیرم. مهم این است که حقیقت را ببینم و آنرا به دیگران نشان دهم. با وجود فاصله های عمیق میان مردم دنیا باید به بینندگان آثارم نزدیک شوم تا آثار مرا بهتر درک کنند. چشمان مشتاق یک کارتونیست همیشه به دنبال یافتن موضوعات جالب و روشی برای بیان آن از طریق احساسات خود است. واقعیت ها به ما اجازه نمی دهند بیکار بنشینیم. سیاستمداران همیشه موضوعات تازه ای برای به تصویر کشیدن به هنرمندان می دهند.