از نظراحساسی مهمترین چـیز برای م این است که وقتی با طرفداران و دوستانم روبهرو میشوم و آنها میگویند که با دیـدن اثـر مـن حتی در سختترین لحظههای زندگیشان به خنده میافتند، دچارحسی خارق العاده میشوم.
لطفا، کمی در مـورد آثارتان صحبت کنید؟
در واقع، موفقیتهایی که در زندگی به دست آوردهام، به خاطر کارتونهایم بوده است. مثلا در سال ۱۹۷۷ قراردادی بـا مجله لاف این (Laugh In) بستم تـا بـرایشان قطعههای خندهداری به شکل تصویر رو متنهای داستانی تهیه کنم. من شخصیت کارتونی را انتخاب کردم که درست شبیه به خودم بود، مردی با سبیل بلند و با خلق و خوی سادیستی و شرور. وقتی جورج شلاتر (Gepge Schlatter) این شخصیت کارتونی را دید، از آن خیلی خوشش آمد و از مـن دعوت کرد تا یک برنامه زنده تلویزیونی اجرا کنم. من در برنامههایی به نام امریکا حرف بزن (Spell Up America) و بچههای واقعی ( Real Kids) شرکت کردم. آنها از من خواستند کارتونهایم را به طور زنده جلوی دوربین بکشم و من به راحتی توانستم این کار را انجام دهـم چـون مراحل کار برایم ساده و آسان بود.
یک تصویر را چند بار میکشید تا از آن راضی باشید و آن را کامل بدانید، ظاهرا اغلب احساس میکنید از کارتان راضی نیستید یا دنبال روش بهتری برای کشیدن آن هستید؟
این مطلب بهندرت برای من پیش میآید، زیرا کارتون را از قبل در ذهنم آمـاده مـیکنم و وقتی آن را به روی کاغذ میآورم، کاملا از آن راضی هستم؛ مگر در برخی موارد که از رفتار، حرکات و حالتهای آن شخصیت راضی نباشم.
شما در دانشگاه رشته معماری خواندهاید، چهچیزی باعث شد به دنبال کشیدن کاریکاتور بروید؟
من قبل از اینکه به دانشگاه بروم کارتون میکشیدم و حتی در دوران دانشگاه نـیز این کـار را دنبال میکردم و هیچ وقت ازخلاقیتهای ذهنیام دست برنداشتم.
آثارم را هم در نشریات دانشگاهی و هم درمجلات عمومی منتشر میکردم.
حتی زمانی که دانشجوی رشته معماری بودید؟
بله، من کارهای حرفهایام را از نشریه پلاپ (Plop) شروع کردم و به صورت آزاد برای چند نشریه دیـگر کـارتون مـیکشیدم. کارهای دانشگاهی من به صورت نـقاشی دیواری بـود کـه هر هفته دوشنبه انجام میشد. دانشجویان به صف میایستادند و به من میگفتند چه اتفاقی در محوطه دانشگاه، زمین ورزش و کلاسها افتاده است و من آنها را به شکل کارتون در یـک یا دو دقیقه میکشیدم. این تـمرینی عـالی برای تجربههای آتیام بود. دانشجویان کارتوهایم را در تابلوهایی شیشهای میگذاشتند تا در طول هفته در معرض نمایش باشد.
به نظر میرسد این تجربیات توانست فصل تازهای را در آثار هنریتان به وجـودآورد و شـما هـمکاری جدی با هنرمندان مشهور نمایشگاهی داشته باشید.
بله، در دهه ۷۰ سفری به مکزیک داشـتم و در آنجا با نقاشان مشهوری مانند آرنالدوکوئن (Arnaldo
Coen) و فیلیپ اهرنبرگ (Felipe Ehrenberg) آشنا شدم. ما تصمیم گرفتیم نمایشگاهی گروهی بگذاریم، اما قرار شد آثارمان را در کـشور خـود آمـاده کنیم و سپس برای یکدیگر بفرستیم. باید حدود ۲۰ اثر را که همه از آنها راضی باشند، آماده میکردیم. این بـرای مـن خیلی هیجانانگیز بود.
واکنش عمومی در این مورد چه بود؟
همه آثار به فروش رفت و ما پولها را بین خودمان تقسیم کردیم.
اغلب کارتونیستها و یـا طـنزپردازان شخصیتهای جـدی دارند که آن را در آثار حرفهایشان نشان نمیدهند. آیا تاکنون خواستهاید که به عنوان یک کارتونیست سیاسی فـعالیت کنید؟
من در یـک خـانواده سیاسی بزرگ شدم و یاد گرفتم به هیچ گروهی با تعصب نگاه نکنم و در مورد هیچ چـیزی هـیجان بیش از حـد نشان ندهم، زیرا در اینصورت آن را فقط از یک دیدگاه میبینیم. کارتونیستهای بسیاری هم وقتی پی بردند که دیدگاه سـیاسیشان درسـت نبوده، با این نظر موافقت کردند. این مطلب در مورد راستگرایان، چپگرایان و حتی متعصبان نیز صدق میکند. به همین دلیـل تصمیم گـرفتم در مـورد هیچ کدام از آنها بحث سیاسی نکنم.
اگر بخواهید در مورد مطلبی که برایتان ناآشنا است کاریکاتور بکشید، چه میکنید؟
میکوشم مطالبی را در آن باره بـخوانم و تا جایی که ممکن است اطلاعات تصویری در موردش پیدا کنم. سایت گوگل ابزار بسیار خـوبی اسـت، به خـصوص در مورد گرافیک میتواند کمک کننده خوبی باشد.
شما جوایز ملی و بین المللی بسیاری برنده شدهاید مثلا شازام(Shazam)، اینک پات (Ink Pot)، هاروی (Harvey)، السـنر (Elsner)، چـارلز شولز (Charles Schulz)، جایزه باب کلامپت (Bob Clampett)، جایزه صنعت هنر (Industry Comic)، و لوح تقدیرهای متعددی رادر مقولههای مـختلف دریـافت نـمودهاید مثل تقدیرنامه انجمن ملی کارتونیستها و جایزه ریوبن در سال ۱۹۹۶ به عنوان بهترین کارتونیست سال. آیا با گرفتن این جوایز هـیجانزده نشدید؟
من خـیلی خـوش شانس بودم که آثارم مورد توجه قرار گرفت و در کشورم و در کشورهای دیگر برنده جایزه شـد. همیشه از ایـن امر هیجانزده میشوم.
آیا جایزهای هست که بیش از جوایز دیگر برایتان جالب باشد؟
از نظر احساسی مهمترین چیز برای ما این است کـه وقـتی با طرفداران و دوستانم روبهرو میشوم و آنها میگویند که با دیدن اثر من حتی در سـختترین لحـظههای زندگیشان به خنده میافتند، دچار حسی خارق العاده میشوم. اما بـاید بـگویم جـایزه ریوبن (Reuben)، تاثیر ویژهای بر من داشت. اصلا انتظارش را نداشتم. حتما میدانید کـه ایـن یکی از معتبرترین جوایز دنیای کارتون است.
شما هرگز به عنوان آرشیتکت کارنکردید، اما مطمئنم موفقیت شما بـیش از آنـچه فکر میکردید باعث سربلندی خانوادهتان شـده است؟
من از هـمکارانم در مجله مـد (MAD) بـسیار سـپاسگزارم که سهم بسزایی درموفقیت من داشـتند.