- کمی در باره خودتان و زندگی تان برایمان صحبت کنید؟ کجا به مدرسه رفتید و در چه رشته ای تحصیل کردید؟ چه چیزی به شما کمک کرد هنرمندی که امروز هستید شوید؟
لیندسی اولیوارس: من فرانسوی هستم. یکسال است که همراه همسر و فرزندانم در لس آنجلس زندگی و کار می کنم. ۵ سال است که با " ایلومینیشن اینترتینمنت" Illumination Entertainment همکاری دارم و شانس آشنایی و همکاری با پیر کافین و مک گوف Pierre Coffin and MacGuff را پیدا کردم و سپس با جنت هرلی، کریس رناود و کریس مله داندری Janet Healy, Chris Renaud and Chris Meledandri آشنا شدم. برای من ماجراجویی هیجان آوری است بدین دلیل که قبلا هرگز با گروهی قدرتمند و حرفه ای در این سطح همکاری نداشته ام. برای من برخی چیزها عجیب به نظر می رسد. انگلیسی من چندان خوب نیست به همین دلیل وقتی می خواهم ایده ای را نشان دهم باید با طراحی این کار را انجام دهم. آنچه در این کار برای من جالب است این است که فیلم های معاصر فرانسوی اکثرا در باره دیدگاه نویسندگان و کارگردانان ساخته شده اند، شاید دلیل آن تشویق مردم به تفکر باشد.
من شروع به تحصیل در رشته هنر با گرایش تبلیغات کردم و پنج سال هم در زمینه تبلیغات فعالیت داشتم. خوشبختانه به اندازه کافی وقت آزاد داشتم تا با یکی از دوستانم با استفاده از مجسمه های مدل ساخته شده از خاک رس فیلم کوتاه انیمیشن بسازم. بعد از آن ۶ سال به عنوان کارگردان با " فانتوم انیمیشن" Fantomeهمکاری داشتم و روی پروژه سری " اینسکتور" Insektors کار می کردم. بالاخره تصمیم گرفتم به عنوان هنرمند آزاد استوری بورد، طراح و تصویرگر، کارگردان هنری سریال های تبلیغاتی تلویزیونی و فیلم های سینمایی کارکنم ( اما به دلیل مشکلات مالی هرگز در زمینه فعالیت آخر موفق نشدم)
- در طراحی چگونه انگیزه پیدا می کنید و از شروع تا پایان یک تصویرگری روند ذهنی شما چیست؟
یک موقعیت، یک داستان خنده دار، یک شور و هبیجان به من انگیزه می دهد. مهم ترین چیز برای من بیان بصری نشان دادن تصویری داستان است. دوست دارم تمام عناصر را با هم ترکیب کنم تا شرایط جالبی را برای نشان دادن داستان به وجود آورم. این دقیقا نقطه شروع، نقطه محرک است. اگر حرفی برای گفتن نداشته باشم دوست ندارم طرحی را شروع کنم.
- یک روز معمولی برای شما چگونه است؟ و با چه کسانی همکاری دارید؟
طراحی! اکثر اوقات در حال طراحی کشیدن هستم و اگر در حال کار روی چند فیلم همزمان باشم کار بیشتری باید انجام دهم. نوعی کار جداگانه و منزوی است اما طراحی به من کمک می کند تا بتوانم داستان را به تصویر بکشم و در باره مسیر داستان، شخصیت ها، فضای داستان و در نظر گرفتن صحنه شب فکر کنم. ایده ها را در ذهن بپرورانم و حتی در باره حوادث روزهای بعد فکر کنم. وقتی می دانم که کار خوب پیش می رود احساس خوشحالی می کنم.
من با کارگردانانی مانند کریس رنادو، پی یر کوفین، گارت جنینگز و کریس ملن داندری Chris Renaud, Pierre Coffin, and now Garth Jennings( که تاثیر بسیاری در انگیزه بخشیدن بر من داشت) همکاری دارم. همه همکاران بخش هنر با تجربه هستند. تمام گروه تیم مک گوف Mac Guff ذهن های قوی دارند و بسیار با استعداد هستند و دیدگاهی خلاقانه دارند.
البته اگر بخواهم همه همکارانم را نام ببرم لیستی طولانی می شود. هریک از آنها نقشی موثر را ایفا می کنند که برای کامل کردن کار وجود همه آنها ضروری است.
- روی چه چیزهایی کار کرده اید؟ ( کتاب، فیلم، بازی، کمیک و...)
من روی پروژه اینسکتور، کاثنا، سم سم، بوتوسکویی، دسپیکبل می ، لوراکس، دسپیکبل می ۲، فیلم مینییونزInsektors, Kaena, Sam Sam, Etucekoi?, Despicable Me, The Lorax, Despicable Me ۲, Minions Movie کار کرده ام.
- کدامیک از طراحی هایتان را بیشتر دوست دارید؟
مینیونزMinions، هنچنین طراحی شخصیتی که قبلا برای سری فرانسوی یوتوسکوییEtucekoi انجام داده ام بسیار دوست دارم. حال و هوای آن را هم مانند مینیونز می دانم. این کارها کیفیت گرافیکی خاصی دارند که بسیار دوست دارم. مثلا چیزی شبیه به اوربن وینیلUrban Vinyl هستند. از سادگی آنها لذت می برم.
از کار کردن در فضایی متفاوت نیز لذت می برم مثلا در زمان ساخت دکتر سیوز، ده لوراکس خلق شخصیت اونکلو Dr Seuss’ the Lorax بسیار سخت و زمان بر بود. شما فقط گرین گلاوزgreen glove را در کتاب می بینید! اما من خیلی خوشحالم که موفق شدیم کار را به خوبی پیش ببریم.
در پروژه دسپیکبل می ۲ لوسی Lucy Wilde in Despicable Me ۲ را خلق کردم که فکر نمی کنم شخصیت زن به این شکل قبلا در فیلم انیمیشنی خلق شده باشد. پیدا کردن یک شریک خوب برای گروه کار سختی بود. از شروع طراحی در این کار وقتی فیلم نامه نوشته شد شانس این را داشتم که بتوانم نظرات خودم را در باره شخصیت بدهم.
جالب این است که طراحی ماشین او را نیز قبل از خودش انجام داده بودم، درست مانند گرو Gruکه ماشین اونیز بخشی از شخصیت وی به حساب می آید. وقتی روی شخصیتی کار می کنم داستان او را برای خودم تصور می کنم. از نظر من لوسی کارمند شرکت اطلاعاتی بود به همین دلیل فکر می کردم او را باید شبیه به معلم یا منشی یک شرکت معمولی به تصویر بکشم.
وقتی تصورات مختلفی در ذهن داشته باشید می توانید شخصیت های مختلفی را به وجود آورید. برای شخصیت لوسی از جین بیرکین Jane Birkinکه متعلق به اثری در دهه ۶۰ بود الهام گرفتم. او همزمان ترکیبی از خنده و شوخی، پرحرفی و خوش صحبتی، زشتی و در عین حال جذابیت بود. خانمی را در نظر داشتم که با قدمهای کوتاه و تند روی پیاده رو راه می رود.
- در حال حاضر روی چه پروژه ای کار می کنید؟
در حال حاضر روی فیلم مینیونز و دو فیلم دیگر مشغول به فعالیت هستم که هنوز خیلی زود است در باره آنها صحبت کنم.
- هنرمندان مورد علاقه شما چه کسانی هستند؟
رونالد سیرل، جکس تاتی، جکس راکسل، کریستف بلین، گری لارسن، شولز، سمپه، وچه، بیل واترسن، موباس، فرانکلین ، میرو، کالدرRonald Searle, Jacques Tati, Jacques Rouxel, Christophe Blain, Garry Larson, Schulz, Sempé, Voutch, Bill Waterson , Moebus, Franquin, Miro, Calder و هنرمندان متعدد دیگر.
- ممکن است در باره روند رنگ آمیزی و هنرهایتان برایمان صحبت کنید. از چه ابزار و یا رسانه ای استفاده می کنید؟
دوست دارم با رنگ کار کنم. رنگ آمیزی یک طراحی بخش جدایی ناپذیر آن است اما گاهی دوست دارم یک اثر را بدون رنگ آمیزی بگذارم. اما فکر می کنم اگر آن را رنگ آمیزی نکنم از پایان کار راضی نخواهم بود. شاید زمانی این کار را انجام دهم...
طراحی هایم را در ابتدا با مداد و کاغذ انجام می دهم، بعد طراحی ها را اسکن می کنم و بعد از آن برای رنگ آمیزی از فتوشاپ استفاده می کنم. در مقایسه با هنرمندان دیگر از تکنیک خاصی پیروی نمی کنم.
- کدام بخش طراحی برای شما آسانترین و کدام سخت ترین است؟
اگر طرح خاصی برای یک شخصیت در ذهن نداشته باشم تصویرگری آن برایم سخت است....
اما جالب اینجاست که وقتی شخصیتی را در ذهنم تصور می کنم تمام روند کار را در ذهن می آورم و با سرعت به کارم ادامه می دهم. گاهی از ترس این که چیزی را فراموش نکنم سرعت کارم را بیشتر می کنم. اگر چیزی را فراموش کنم باید همه چیز را از اول شروع کنم بدین دلیل که روند طراحی فقط برای خودم روشن است.
- چه کاری انجام می دهید تا ذهنتان را خلاق نگاه دارید؟
روند خلاقیت بسیار عجیب است و توصیف آن کار مشکلی است. هنوز نمی دانم چگونه این کار را انجام می دهم.
نمی دانم چرا گاهی ایده ای در ذهن دارم و گاهی ندارم. چرا برخی خوب و برخی بد هستند. چرا بعضی از آنها را مردم دوست دارند.... چرا برخی ایده ها را دیگران دوست دارند اما من نمی پسندم.
من خلق و خوی ذهنی خاصی دارم. دوست دارم هرچه را می بینم و حس می کنم با طراحی به تصویر بکشم.
انگیزه ها از ذهنم تراوش نمی کنند. برای یافتن ایده کتابهای طنز سمپه، رونالد سیرل، گری لارسن و... را نگاه می کنم و از آنها لذت می برم. آنها به من لذت و انرژی می دهند.
- طراحی مورد علاقه تان کدام است؟
طراحی خاصی را در ذهن ندارم اما طراحی هنرمندانی که قبلا نام بردم برایم بسیار جالب هستند.
- موضوع مورد علاقه شما برای طراحی چیست؟چرا؟
موضوع مورد علاقه خاصی ندارم. حتی گاهی ناگهان ایده خاصی به ذهنم می رسد و به قدری جالب است که شاید در وهله اول این گونه به نظرم نمی رسید.
- چه چیزی به شما انگیزه هنرمند شدن داده است؟
شبها تلویزیون انیمیشن های خوبی را پخش می کرد و من باید فردا به مدرسه می رفتم. چندان طرفدار این برنامه ها نبودم اما برایم سرگرم کننده بودند. این نمایش ها برای من جنبه زندگی بخش و انتقادی داشتند. تمام صحبت های شخصیت ها برای من خلاقانه و جالب بودند.
- چه چیزهایی جالبی از هنرمندان دیگر یاد گرفتید که با آنها کار کردید؟
همه ما از یکدیگر یاد می گیریم. در واقع هیچ کس چیزی را اختراع نمی کند. ما چیزها را می بینیم، انتخاب می کنیم و آن را به شیوه خودمان بازسازی می کنیم، ترکیب می کنیم، به هم می پیوندیم و تفییر شکل می دهیم.... این روندی ناخودآگاه است و محدودیت کاری هریک از ما متفاوت است... مثلا کارهای من به دلیل هنرمندان با استعدادی مانند اشتاینبرگ، رونالد سیرل و... ساخته شده اند.
- چه نصیحتی می توانید برای هنرمند شدن به دیگران بدهید؟ آیا صحبت خاصی دارید؟
اوه ، نه ....
- بالاخره این که آیا اثری برای فروش به کسانی که به آثار شما علاقمند هستند دارید؟ چگونه و کجا می توانند آنها را تهیه کنند؟
نه، در واقع. برخی از آثارم را از طریق گالری آرلودیکArludik در پاریس به فروش رساندم. شاید در آینده نیز چنین کاری انجام دهم.