همایون محمودی
کل هستی یکواحد ارگانیک اسـت کـه در یـک هارمونی به سر میبرد و تنها انسان است که زبان این هارمونی را فراموش و در این واحد بـینظمی ایجاد میکند.به قول میلان کوندرا،طنز جرقهای ملکوتی است که انسان را با ناشیگریاش و جـهان را با ابهام اصول اخـلاقیاش بـه نقد میکشد. کاریکاتور به عنوان هنری که در دامن طنز پرورش مییابد،توانسته چنین فضایی را به چالش بکشد و هوشمندانه بررسی کند. در حال حاضر،نمایشگاههای کاریکاتور از نشریات طنز یککشور در بسیاری نقاط بیشتر است.همیشه این سؤال مـطرح بوده که آیا نمایشگاهها و جشنوارهها میتواند جای مناسبی برای ارائهء چنین مسایلی باشند و آیا جایگاه کاریکاتور باید تنها در رسانههای مکتوبی چون روزنامهها باشد؟ آیا مهم است که کارتونیست برای کدامیک کـار مـیکند و آیا ایندو در برابر هم قرار میگیرند؟
افشین سبوکی
در حال حاضر،نگرانیهایی نیز بابت جوانان جشنوارهزده وجود دارد؛اینکه گاه و بیگاه میشنویم و میخوانیم کارتونیستها با دیگر هنرمندان یک تفاوت عمده دارند که به ذات کاریکاتور برمیگردد و آن ایـن اسـت که بسیاری از هنرها میتوانند تنها برای ارضای شخصی هنرمند خلق شوند،اما کاریکاتور تنها هنری است که از بدو طراحی به مخاطب خود میاندیشد و فهم مخاطب و درک او برایش حیاتی است. کاریکاتور نـمیتواند بـرای ارضای شخصی خلق شود که اگر چنین شد،ممکن است دیگر وجه ارتباطی خود را از دست بدهد.مثلا ایرادی که به اردشیر محصص میگیرند این است که به طراحیهای او گاهی بهقدری شـخصی و درونـی مـیشود که مخاطب عام با او هـیچ ارتـباطی بـرقرار نمیکند و حتی مخاطب خاص هم در سردرگمی رها میشود و به مقصد معلومی نمیرسد.حتی مقدمهء شاعران بهنامی چون شاملو بر کتابهای محصص هـم نـتوانست او را کـه نگین کاریکاتور ما بوده است،با افکار و ذهنیات مـردم آشـتی دهد.برای همین است که کاتونیستها در طراحی خود،این ارتباط را کنترل و مدیریت میکنند چون هر هنری نیاز به جایگاهی برای عـرضه دارد و بـه قـول حافظ
«پریرو تاب مستوری ندارد»!
اکبر تراب پور
در جهان امروز،انتشار کارتون دیگر محدود به رسـانههای کاغذی نیست و سایتها و وبلاگهای شخصی و سایتهای معتبر کارتون رسانههای جدیدی هستند که کمکم دارند مخاطبان بیشتری از رسانههای کـاغذی پیـدا مـیکنند.برای همین است که تمام رسانههای مکتوب سایتی هم برای جذب مـخاطبان بـیشتر ایجاد میکنند و این در مورد کاریکاتور مصداق پررنگتری دارد.افزایش روزافزون جشنوارهها و نمایشگاهها در شهرها و کشورها گویای آن است کـه روشـهای دیـگری برای جذب مخاطب و ارائه آثار کارتون ایجاد شده که جشنواره نام دارد و استقبال کـارتونیستها و مـردم هـردو باعثشده این جایگاه نوظهور در کاریکاتور بهسرعت گسترش یابد.
مهم نیست که چهکسی در کجا کار مـیکند- چـه روزنـامه چه مجله چه سایت و چه نمایشگاه-در تمام این موارد،همه دارند کاریکاتور میکشند و این بـرای کـارتون رویداد مهمی است.حتی فرقی نمیکند اگر تعدادی با اندیشههای حزبی نیز کار کـنند، مـهم ایـن است که همه باهم و در کنار هم کارتون میکشیم و هرکس باید آزاد باشد رسانه انتشار اثـرش را انـتخاب کند. ارزشگذاریها بر انتخاب این و آن کار، نمیتواند چیزی از ارزش و اعتبار این یا آن کـم کـند.هرکس بـاید آزاد باشد اندیشهها و رؤیاها و حتی شوخیهایش را تصویر کند. مردم به همه اینها نیاز دارند.بنابراین باید کـارتون هـمهء سلیقهها را شامل شود.
علی پاک نهاد
اظهار نگرانی برای جوانانی که در جشنوارهها کار میکنند جای سـؤال دارد.مـگرچه اتـفاقی میافتد جز آنکه یاد میگیرند که ببرند.حتی اگر مقصود نهایی بردن جایزه باشد نه چـیز دیـگر-که بـه آن معتقد نیستیم-آنها باید توان خود را افزایش دهند و به موضوعهایشان بهتر و عمیقتر فـکر کـنند و به جستوجوی حرف تازهای برآیند.مگر کارشناسان و خبرگانی که آثار برگزیده را انتخاب میکنند،به کسانیکه چنین نبودهاند،رأی دادهـاند؟ مـگر ما در دوسالانه چنین کردهایم؟
علیرضا کریمی مقدم
اتفاق دوم آن است که با افزایش اعتماد به نفس بـیشتر و کـسب تجارت و کشتی گرفتن با قویپنجهترین کارتونیستهای جـهان یـا شـکست خوردن و پی به نقاط ضعف خود بردن و اصـلاح کـردن خود از طریق آزمون و خطا و دیدن کارتونهای ناب و برگزیده، کارتونیست ایرانی کارش را از نظر کـیفی ارتـقا میدهد و این به سود کـاریکاتور مـا نیز اسـت.بیاید نـگاهی بـه برگزیدگان مطبوعات حتی در سالهای گذشته بـیندازید و بـبینید کسانیکه نگرانشان هستید،رتبههای برجسته آوردهاند؛یعنی همانهایی که ما جایزهبگیر مینامیم،در سالهای گـذشته نـامشان را در میان برگزیدگان مطبوعات کاریکاتور میبینیم.خوب چـرا این سؤال را نمیپرسیم اگـر جـشنوارهها اثرات مخرب بر فکر و کـار یـک کارتونیست دارند،او چگونه در عرصه مطبوعات کشورش و کمتر کسی میتواند بـه آنـها دلخوش کند،مگر آنکه در ماه چـندکار از شـما چـاپ کنند اما بـا یـکیدو تا،بقیه ماه را چکار بـاید بـکنید؟مینشینید تا ماه بعد که سراغتان بیایند یا نیایند.در ثانی،آنها بابت کارتان چقدر میپردازند،آیا دسـتمزدی بـه شما میدهند یا تنها شما را بـه افـتخار چاپ اثـرتان در روزنـامه یـا نشریهشان مفتخر میکنند. خـب جوانها در شهرستانها چهکار بکنند؟ بیایید منصف باشیم.از طرفی بعضیها میخواهند تنها در جشنوارهها و نمایشگاهها بدرخشند و بـعضی دیـگر هردو را میخواهند.
آیت نادری
مگر ایراد دارد،اگر کـارتونیستها قـرار بـاشد تـنها چـاپ اثرشان مهم بـاشد نـه فکر و اندیشه و نظرشان،به نظرم بهتر است به چاپ آگهیهای فوت بپردازند که از رونق بیشتری در بازار بـرخوردار اسـت.در هـر صورت،نمایشگاهها این مشکل را با پذیرش تعداد بـیشتری کـارتونیست تـاحدودی حـل کـردهاند و مـیتوانند همچنان که آنها را فعال نگه میدارند،ظرفیتشان را برای کار مطبوعاتی هم حفظ کنند،کاری که امروز اکثر بچههای ما انجام میدهند.بیشتر همین شرکتکنندگان جشنوارهای در مطبوعات کشوری و بومی خود نـیز کار میکنند و این از اتفاقات خوبی است که افتاده.بهعلاوه،زیاد خودمان را درگیر اینکه کی حرفهای است کی نیست نکنیم و تنها کار کنیم.تا زمانیکه ما کار میکنیم،یک کارتونیست هستیم و به این اهمیت نـدهیم کـه چهکسانی ما را حرفهای میدانند و چه کسانی نمیدانند.ما کاریکاتور میکشیم و به مردم چیزهایی را نشان میدهیم که یا نمیبینند و یا آنقدر در معرض دیدشان است که به آن توجه نمیکنند.کار همهء ما در مـطبوعات و نـمایشگاهها ارتقای عاطفی و آگاهی و ایجاد تبسم و لبخند است.کاریکاتور تریبون آدمهایی که هزاران تریبون دارند،نیست و برای رأی جمع کردن به میدان نمیآید.داعیهء اپوزیسیون و کار چریکی هم نـدارد.
داود کاظمی
مهم نـیست که نام ما را چندنفر مـیدانند،مهم نـیست که چند نشریه با ما مصاحبه میکنند،فکرتان را درگیر این نکنید.بگذارید نام ما مثل نام میلیونها انسان دیگر در شهرها و روستاها گم باشد،بگذارید اثرتان زندگیهایی را تـصویر کـند که هیچ رسانهای مـایل بـه تصویر کردن آن نیست،بگذارید کاریکاتور ما در روستا یا شهری کوچک و حتی بزرگ -فرقی نمیکند-به نمایش در آید تا در رسانهای بزرگ.مردم اغلب نام هیچکدام از ما یا شما،کارتونیست مردمی یا غیرمردمی و جایزهبگیر یا حـرفهای را نـمیشناسند. آنها نام هیچ کارتونیست مردمی را که در مردمی بودن یا نبودنش دعوا وجود دارد، تاکنون نشنیدهاند.
فائز علیدوستی
فراموش نکنیم امروز تنها و تنها جشنوارهها و نمایشگاههای کارتون توانسته آنها را با کارتون آشنا کند،با آنها گفتوگو کـند و لبـخندی از جنسی مـتفاوت را بر چهرههای خسته آنها بنشاند.تنها همین جشنوارهها توانستهاند بروند در بم،ارسنجان،جهرم، دهدشت،کاشان و بوکان تا فضایی تازه ایجاد کـند و مردم را با کاریکاتور آشنا سازند؛کاری که سالهاست روزنامهها و رسانهها نتوانستهاند انـجام دهند.
فخرالدین دوست محمد
مـا بـاهم تعارف نداریم.این یک حقیقت تلخ است که همیشه تنها کاریکاتوریستهای مرکزند که آثارشان را مردم شهرهای بزرگ کـه تـوزیع مناسب مطبوعات دارند،میبینند. اما امروز نمایشگاهها و جشنوارههای کاریکاتور این تابو را شکستهاند تا آدمـهایی را بـه جـامعهء کارتون معرفی کنند که جامعه به نگاه آنها راغب است.جشنواره و نمایشگاهها تنها در آنکارا،لیسبون،لگنیکا و پاریس نـیستند و در همین شهرهای کوچک و بزرگ ما نیز برپا میشوند.هنگام نقد آنها همه جوانب را در نـظر بگیریم.هر چیزی هزینهای دارد و هـر جـریانی ریزش و معضلاتی اما برآیند یک جریان مهم است نه عناصر درونی که تاثیر زیادی بر کل جریان نمیگذارند.
مسلما در این جریان آنچه نگرانی خوانده میشود،بابت جوانان جشنوارهزده است اما این نگرانی نـمیتواند کل این جریان را از حرکت سالم و پرمنفعتش برای کارتون ایران بازدارد.بیایید ببینیم دستاورد این جریان در سالهای اخیر چهبوده و کسانی که رتبه آورده و اکنون در کارتون برای اهل فن شناخته شدهاند،کدامیک در کارتون ما معضل بـودهاند:محمد امـین آقایی،محمد علی خلجی،محمود نظری،شاهرخ حیدری،طاهر شعبانی،شهرام رضایی،رحیم اصغری، مجید امینی،رسول حاجیزاده،آیت نادری، مهدی تمیزی،حمید رضا مسیبی،جابر اسدی،پویا عبدلی و...
جمال رحمتی
اینها اکثرا برای نشریات بومی خود هم کار میکنند و آثارشان در سایتها نـیز وجـود دارد.قصد من این نیست که کاریکاتور مطبوعاتی را از این جریان جدا کنم،بلکه میخواهم بگویم جریان کاریکاتور همه گونهها را شامل میشود و اینکه قصد دارم از زوایهء دیگری به کاریکاتور نمایشگاهی و جشنوارهای نگاه کـنم،چرا کـه موردنظر و حساسیت بوده است.
بگذارید همه کاریکاتور بکشیم،نمیخواهیم حرفهای باشیم یا آماتور؛وقتی کاریکاتور میکشیم به این چیزها اصلا فکر نمیکنیم و برایمان فرقی نمیکند شما ما را چه مینامید.بگذاریم هرکسی هرجور دوسـت دارد کـارتون بـکشد،حتی اگر بعضی مایلاند تفکرات و ایـدههای حـزبی را وارد کـارتون خود کنند.کارتون این ظرفیت را دارد.بگذاریم همه در این سرزمین کار کنند.سرزمین کاریکاتور ایران به پادشاه نیازی ندارد و به رعیت محتاج است.حاکمان ایـن سـرزمین مـخاطبان هستند.جنس بد یا خوب مخاطب را ما تعیین نـمیکنیم،ما تـنها کاریکاتور میکشیم و میکوشیم جایگاهی برای عرضه آن پیدا کنیم؛در مجله،روزنامه،نمایشگاه، سایت،وبلاگ،و کتاب یا کارتپستال و یا بر دیوار شهرها و بیلبوردها.همینکه شـما ایـنجا هـستید و اثرتان آنطرف دنیا یا در مملکتتان بر دیوار یک نمایشگاه اسـت و یک چینی،هندی،بلژیکی،افریقایی و یا کوبایی آن را میبینید و یا در یاسوج،اراک، اصفهان،تهران و یا مشهد کارهایتان عرضه میشود،فرصت مغتنمی است.
جواد علیزاده
آیا ما باید در بـرابر ایـن فـرصت بایستیم،فرصتی که توسعه ارتباطات برایمان ایجاد کرده است یا از آن نهایت اسـتفاده را کـنیم برای بیان حرفها و اندیشهها و همصدایی و همدردی. آثار مانده بر دیوار هنرجویان کارتونیست در نمایشگاههای شهرهای کوچک بـه هـمان انـدازه مهم است که آثار شناختهشدهترین کارتونیست در تهران.همانطورکه قالیچههای زنان ترکمن در روستاهای فـراموششده بـه هـمان اندازه در فرهنگ ملی نقش دارد که تابلوهای گرانقیمت استاد فرشچیان.هیچکس نمیتواند مدعی باشد که کـار و اثـر او درخـشانتر از آثار دیگر است.بهتر است این موضوع را ملی و در کل نگاه کنیم.از سوی دیگر،همین جشنوارهها چـقدر در مـعرفی کارتون ما به جهان مؤثر بوده است و چقدر توانسته شور حرکت ارتقا و آمـوزش را در ایـن سـالها در عرصه کارتون توسعه دهد.آیا امروز در اتفاقات کاریکاتور دنیا ما سهم مناسبی داریم و اگر داریـم بـپرسیم چهچیز باعث آن شده است. چند درصد این بچهها امروز در نمایشگاهها شرکت میکنند و ایـن شـرکت و فـعالیت چه چیزیی از اعتبار ما میکاهد.ما همه برای فرهنگ ملی تلاش و کار میکنیم و زحمات و کار هـمه مـهم است.مسلم بدانید زحمتکـسانیکه در شـهرهای کـوچک کار می کنند و در توسعه کارتون با عشق زحمت میکشند مهمتر از مطرح بودن به اعتبار تـبلیغات رسـانههاست.کدامیک بـاارزشتر است.کارتونیست مشهوری بودن یا انسان خوبی که کاریکاتور هم میکشد.میتوانیم با حـرکت بـه سمت دومی به اولی نیز دست یابیم،اما نمیتوانیم با تمرکز بر اولی به دومی برسیم چرا که مـمکن اسـت اخلاقیات را فنای چنین کاری کنیم.
مجید ادیبی
بیایید با کاریکاتور به سمت دوستیهای بیشتر بـشری گـام برداریم.برای ما مرگ کودکان در بم به هـمان انـدازه مـهم است که مردگ کودکان در رواندا یا کـنیا،برای مـا انفجار در بغداد و پاکستان و حتی نیویورک مهم است.
در فرهنگ ما اینگونه بوده است که بـنی آدم اعـضای یکدیگرند...همچنین برای ما مهم اسـت هـمچنانکه برای نـشریات تـخصصی و داخـلی محلی یا ملی طرح میزنیم،در نـمایشگاه حـقوق بشر پرتغال،فرهنگ سوریه،نجات جهان ترکیه،زلزله کاشان، تبعیض دهدشت،تروریسم آلمان،ضد خشم آمریکا،عدالت روسـیه،هنر،امنیت یـا پول تهران،و اتحاد ملی تبریز شرکت کـنیم. آیا این شرکت و ایـن هـمکاری به دلیل جوایز اهدایی پسـندیده نـیست؟چون ممکن است جوانان جشنوارهزده تربیت شود!این نگاه مثل این است که بگویم از خـیابان نـمیگذریم چون ممکن است ماشین مـا را بـزند.خوب مـسلما در روز خیلیها را ماشین مـیزند امـا بسیاری بیشتر از خیابان مـیگذرند تـا به مقصد و هدف و کار خود برسند.خوب ما میتوانیم خیابان را خطکشی کنیم و چراغهای راهنما بـگذاریم تـا مردم کمتر آسیب ببینند.جشنواره باید بـاشد،باید بـیشتر از گذشته هـم بـاشد.
مسعود ضیایی زردخشویی
پیشبینی مـیشود تا 5 سال آینده جـشنوارههای کارتون از مرز 300 تا در سال هم بگذرد.البته این تعداد هم برای ظرفیت و گرایش فعلی نیز نـاچیز اسـت.همانطورکه جشنوارههای سینمایی به رقم نزدیک بـه 2000 جـشنواره در سـال رسـیده،رقم جـشنوارههای کاریکاتور هم افـزایش خـواهد یافت.بنابراین،باید در برابر چنین رویدادی که نقش رسانهای مهمی را در فرهنگ جهانی و ملی ایفا میکند، بسترسازی و فرهنگسازی کـرد؛چراکه بـا حـذف آن تنها چیزیکه حذف میشود صدا و ادبیات فـرهنگ مـا در کـالبد کـارتونمان در دنـیاست.حذف صـدای بلند کاریکاتور ماست نه کاریکاتور دنیا و بدتر از آن حذف کاریکاتوریستهایی است که بستری برای کارشان نیست و مجبورند مجددا پشت نامهایی قرار بگیرند که انحصار رسانهها را در اختیار دارند و بـا مرکزنشینی و ارتباطات دوستانه میتوانند صفحات ثابت و نیمهثابتی داشته باشند و صدایشان و اثرشان چون گذشته تنها صدا و اثر تلقی گردد.
محمدرضا دوست محمدی
برای همین امکانات امروز،فضای انحصاری گذشته را از بین برده است و شما میتوانید اکنون کـارتونیستهایی را بـشناسید که ساکن شهرهای کوچک و دورند. بیاید از شرایط جدید پیشآمده و برگزاری نمایشگاهها قدردان باشیم.کاریکاتور امروز میتواند صدای آدمهایی باشد که دیروز صدایشان را نمیشنیدیم.کوتاه سخن آنکه همهما چه در مطبوعات چه در نـمایشگاهها و چـه در دنیای مجازی اینترنت کارتون میکشیم و به نمایش میگذاریم و به ازای هر مخاطبی که در برابر اثرمان قرار میگیرد و میخندد وجود و زندگی مییابیم و تا زمـانیکه بـه عنوان مخاطب،به کارتون ما فـکر کـند و غافلگیر شود و یا بخندد ما نیز هستیم.این هستی با هرلبخندی در زندگی آدمها تکرار میشود.این باارزشترین جایزهای است که یک کارتونیست به سبب تلاش خـود و شـادی و آگاهی مخاطبش از خداوند مـیگیرد.بیاییم در بـرابر تمام این آدمها چه رسانهای داشته باشند چه نداشته باشند،چه جایزهای برده باشند چه نبرده باشند؛سر تعظیم فروآریم.به این آدمهای ساکت مظلوم و عاشق درود میفرستیم.
محسن اسدی
نگین نقیه
محسن نوری نجفی
شهرام رضایی