طراحی شخصیت (کاراکتر) یکی از مراحل حساس و مهم در هنرهای دراماتیک و تجسمی است. اهمیت این مسئله به حدی است که گهگاه دیده می شود مفهوم و پیام اصلی که توسط این شخصیت ها باید منتقل گردد. با بروز اشکال در تبیین آنها به بیراهه می رود. برای اثبات این مدعا نمونه های بسیاری فیلم، مجموعه، انیمیشن و کاریکاتور خلاقانه می توان یافت که با خام دستی و سطحی اندیشی هنرمند در زمینه شخصیت پردازی تلف شده اند.
بحث شخصیت را با تعریف آن شروع می کنیم. ابتدا باید در این مقوله مرزی میان «شخصیت» و «تیپ» قائل شویم. طبق تعاریف موجود، تیپ خصوصیات مشترک میان یک گروه، دسته، صنف، نژاد و غیره است. که البته بجز انسان در مورد حیوانات و اشیاء نیز صدق می کند. اما شخصیت یک فرد را، علاوه بر خصوصیات مشترک با دیگر اعضاء گروهش، خصوصیات ویژه ای از دیگران متمایز می سازد.
Character
طراحی شخصیت، همانگونه که گفته شد، در همه هنرها بویژه، در، رمان، فیلم، انیمیشن و کاریکاتور نقشی اساسی دارد. تیپ ها و شخصیت ها در حقیقت زبان گویای هنرمندند که توسط آنها با مخاطب ارتباط برقرار می کند. پس باید این شخصیت ها آنقدر برای مخاطب قابل فهم و حضورشان برای او منطقی و هماهنگ با دیگر عناصر باشد که مخاطب با آنها مانند افراد واقعی اطراف خود همذات پنداری کرده، ارتباط برقرار کند.
کاربرد شخصیت ها
تیپ ها همانگونه که ذکر شد، گروه های شناخته شده ای هستند که خصوصیات و رفتار نسبتا مشترکی دارند و با ذکر اسم آنها این خصوصیات در ذهن هر کسی تداعی می گردد. مثلا تیپ یک فرد جاهل کلیشه عوامانه ای دارد که تقریبا برای همگان تداعی کننده نوع خاصی از چهره، اندام، طرز راه رفتن، صحبت کردن، حرکت دست ها لباس و غیره است. حال هر چه به یک فرد از این تیپ نزدیک شویم. خصوصیات ویژه دیگری در وی می یابیم که او را از دیگر افراد این تیپ متمایز می سازد و حتی ممکن است با خصوصیات ظاهری آن تضاد داشته باشد.
مثلا این فرد جاهل ممکن است با شنیدن صدای یک پرنده سکوت کند. به فکر فرو برود و حالت افسرده و منزوی به خود بگیرد. و یا در خلوت خود از چیزی چنان پیش پا افتاده و ساده بترسد که کاملا برخلاف انتظار ما از یک تیپ جاهل است. اتفاقا، از این نکته در هنرهای خلاقانه ای چون انیمیشن و کاریکاتور که طنز و اغراق مایه اولیه آنهاست، بسیار سود برده می شود و این تضاد مابین ظاهر تیپ یک فرد و شخصیت درونی او برای ایجاد شوک و تاثیرگذاری بسیار مناسب است.
پس هر چه به افراد یک تیپ از زاویه نزدیکتر و دقیق تری بنگریم. به شخصیت آنها نزدیکتر می شویم که چگونگی آن البته به جایگاه شخصیت در کل موضوع بستگی دارد.
Character
شخصیت یک محور اصلی دارد که نوع آن را مشخص و برای ما قابل قبول می کند، مثلا ممکن است این شخصیت در کلیشه منفی یا مثبت و یا غیره قرار بگیرد. بعد در کنار این محور اصلی مجموعه ای از خصوصیات جانبی وحشیانه ای وجود دارد که وجود آنها شخصیت را جذاب و قابل قبول و از آن حالت تک بعدی خارج می کند. این خصوصیات مسلما با هم یکسان و یکدست نیستند. مثلا یک شخصیت با محور مثبت در مجموعه خصوصیات جانبی خود حتما نقاط ضعف و منفی ای مانند سایر انسان ها دارد وگرنه تبدیل به یک موجود مطلق و ایده آل و یا ماشین بدون احساس می گردد. این معدود خصوصیات منفی تنها در موقعیت هایی بروز می کنند و هنرمند با خلق منطقی این موقعیت ها گره داستان و موضوع را به وجود می آورد تا از طریق آن به هدف خود برسد.
بروز جنبه های منفی و ضعیف یک شخصیت که باعث پیچیدگی آن می شود، امکان را برای استحاله و تغییر وی به وجود می آورد تا مثلا از حالت منفی خارج شده، در انتها نقشی القا کند و در نتیجه تک بعدی نباشد.
به طور مثال، در فیلم «از شامگان تا سحر» اثر کوئنتین تارانتینو، در ابتدای فیلم ما با دو برادر جنایتکار و قسی القلب روبرو می شویم که بدون هیچ ترحمی مغز کسانی را که در مقابل آنها مقاومت می کنند، متلاشی می کنند و حتی برای فرار از مرز یک خانواده را گروگان می گیرند. ولی همین دو نفر در خارج از مرز وارد محیطی می شوند. که ناچارند با موجودات وحشتناک و مهاجمی درگیر شوند و در میانه فیلم ناگهان به دفاع از خانواه هایی که به گروگان گرفته بودند. بپردازند. این شخصیت های منفی که در ابتدای فیلم باعث نفرت و انزجار می شدند، ناگهان تبدیل به قهرمانانی می شوند که از خود و خانواده گروگان گرفته شده دفاع می کنند و حتی جان خود را برای این کار به خطر می اندازند.
Character
البته گاه در انیمیشن و کاریکاتور، هنرمند شخصیتی خلق می کند که به ظاهر تک بعدی است و صفات مشخص یکدستی دارد، مثل شخصیت سوپرمن یا بتمن که هر کدام دارای نیروهای بسیاری هستند و خصوصیات مثبت قهرمانانه و عدالت خواهانه دارند. اما هنرمند در موقعیت های مختلف، می تواند جزئیات دیگری از شخصیت آنها را برای ما مشخص کند که باعث جذابیت بیشتر آنها شود مثلا هر دوی این شخصیت ها در زندگی شخصی خود خصوصیتی متفاوت با قدرت نمایی های خود دارند.
جالب است که شخصیت بتمن نسبت به مشابه خود، یعنی سوپرمن جذاب تر است، زیرا او مانند سوپرمن یک فوق قهرمان با نیروهای شکست ناپذیر و فوق انسانی نیست، بلکه یک انسان معمولی است که حتی در شخصیت درونی خود دارای مشکلاتی است. بتمن پدر و مادرش را از دست داده است و به تنهایی سعی دارد تا انتقام بی عدالتی ها را بگیرد. او در قصری دور از اجتماع و تنها زندگی می کند و شخصیتی منزوی دارد. این شخص در مواقع عمل با نقابی چهره خود را می پوشاند و رمز موفقیت او نه در قدرت های فوق طبیعی او بلکه در استفاده از فکر و خلاقیتش است.
نقش تیپ ها نیز در کنار شخصیت های نقاشی مکمل است که عکس العمل و عملکرد شخصیت های محوری در ارتباط با رفتار تیپیک آنها کامل و با معنا می گردد. وجود کلیشه های فرسوده و بسیار معقول و سطحی خطری است که موجودیت تیپ ها را تهدید می کند و حتی گاه موضوع داستان را قابل حدس می سازد، بنابراین امروزه تلاش می شود که به موضوع خلق تیپ عمیق تر نگریسته شود و ابعاد دیگری برای هر تیپ منظور شود.
البته در کاریکاتور و انیمیشن از کلیشه ای بودن تیپ ها گاه به عنوان یک ابزار استفاه می شود. چون هر تیپ، کلیشه ای انتظار عکس العمل خاصی را در بیننده به وجود می آورد که هنرمند خلاق با استفاده از این امر در موقعیت مناسب با نتیجه ای غیرقابل انتظار بیننده را دچار شگفتی و شوک می کند. از تیپ هر چه دورتر شویم خصوصیات جزئی او کمتر دیده و دو بعدی تر می شود تا آنجا که در حد یک سیاهی لشکر برای پر کرن فضای طرح و حتی در حد یک بافت به کار می رود.
عوامل موثر در خلق یک شخصیت به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم می شوند. عوامل درونی عبارتند از: خصوصیات اخلاقی، عاطفی، سن، جنس و محیط رشد و تربیت که البته بسیار هم تاثیرگذارند. عوامل بیرونی نیز شامل مواردی از قبیل نژاد، کشور، آب و هوا، نوع کار و غیره می شود. عوامل بیرونی و درونی هر دو تعیین کننده و بر نوع شخصیت تاثیرگذارند.
به طور کلی از طریق تحقیق در عامل زیر می توان به تیپ و شخصیت مورد نظر نزدیک شد و فرقی هم نمی کند که منظور ما طراحی از یک شخصیت خاص باشد و یا یک تیپ و یا حتی یک شخصیت تخیلی و غیرواقعی.
محیط اجتماعی یعنی محلی که موضوع در آنجا اتفاق می افتد حاوی مشخصاتی است که به شناخت شخصیت مورد نظر کمک می کند. مسائلی مانند موقعیت جغرافیایی و منطقه آب و هوایی و به طور مثال اینکه محیط کویری یا سرسبز است و یا در کنار دریاست و غیره زندگی در هر کدام از این شرایط روحیه های گوناگونی می طلبد. کشور و نوع معماری محل نیز از شمارند.
تاریخ و زمان نیز از عامل های تعیین کننده است. هر یک از دوره های تاریخی می تواند نوع زندگی، پوشاک وسایل زندگی و نوع ارتباط مردم را با یکدیگر مشخص کند.
نژاد نیز از دیگر عوامل ساخت شخصیت و تیپ است.
نوع استخوان بندی چهره، اندازه قامت، رنگ پوست و آداب و رسوم محلی نیز در این بخش باید مورد توجه قرار گیرد.
جنسیت و همچنین دوره های مختلف سنی در بروز عکس العمل ها بسیار تعیین کننده اند.
نقش محوری شخصیت در ایده که بسته به فرعی یا اصلی بودن شخصیت و تیپ به وجود می آید و خصوصیات جزئی وی متغیر می شود و همچنین روابط شخصیت ها با هم تعیین کننده خصوصیات آنهاست. مثلا در مجموعه انیمیشنی «پلنگ صورتی» ما شخصیت های متفاوتی را می بینیم که در بسیاری از موارد به هم شبیه اند. مثلا شخصیت بازرس و مورچه خوار که هر دو بیانگر موجودات ساده و بدشانس اند، در عملکرد و موقعیت های گوناگون از هم متمایز می شوند.
«طراحی شخصیت در انیمیشن و کاریکاتور شباهت های زیادی با هم دارد. و پایه طراحی و اغراق در چهره و آناتومی در هر دو مشترک است و تفاوت، تنها در امکانات و استفاده از ابزار است. کاریکاتور معمولا تصویری ثابت است. اما انیمیشن با تکرار تصاویر عنصر زمان را در اختیار دارد و خصوصیات شخصیت و لایه های مختلف آن را در طول زمان بهتر می توان نشان دهد البته کاریکاتور دنباله دار تا حدی به انیمیشن نزدیک است. و با کمک چند تصویر قادر است زمان را نیز تداعی کند. اما در کاریکاتور تک قابی خصوصیات جزئی و تضاد شخصیت ها از طریق ایجاد موقعیت ها و زاویه دید خاص و خلاقانه و اغراق ایجاد می شود.
مراحل مختلف خلق یک شخصیت در کاریکاتور و انیمیشن عبارت است از:
ابتدا بر اساس ایده مورد نظر، خصوصیات شخصیت ها تیپ ها و نقش آنان مشخص می گردد بعد سعی می شود که برای هر مفهوم و رفتار و اخلاقی یک عنصر تصویری پیدا کرد.
زاویه دید هنرمند نسبت به سوژه تکنیک را مشخص می سازد و این تکنیک برای طراحی تمام عناصر موجود به کار می رود و نوع اغراق در فرم ها، حرکت ها و روابط شخصیت ها را مشخص می سازد.
همچنین شخصیت باید در انیمیشن قابلیت حرکت پذیری در همه زاوایا و پرسپکتیو را داشته باشد و یک ساختمان بندی هندسی برای زیربنا داشته باشد تا توسط آن طراحان مختلف بتوانند چهره یکدستی را از شخصیت کار کنند، در حالی که در کاریکاتور این کار کاملا ضروری نیست و طراحی شخصیت می تواند دو بعدی باشد و تابع پرسپکتیو جمعی نباشد. گاه برای طراحی یک شخصیت واقعی می توان مستقیما از چهره خود شخص و شبیه سازی استفاده کرد، البته با اغراق در وجوه و زوایای چهره در جهت تشدید خصوصیات اخلاقی و شخصیتی شخص مورد نظر و همچنین با مطالعه قبلی در مورد نوع حرفه، پوشاک و ابزار مورد استفاده وی.
گاه کاریکاتوریست یک شخصیت ثابت را خلق می کند که نقش محوری و غیرمحوری و در نتیجه خصوصیات این شخصیت بسته به موقعیت های گوناگون متغیر است و در هر ایده این شخصیت می تواند نقشی متفاوت داشته باشد و بر عکس آن گاه یک کاریکاتوریست برای هر ایده تیپ یا شخصیت جدیدی بنا بر مقتضای موضوع طراحی می کند که البته آنها با تکنیک کلی کار و اغراق کلی هماهنگی دارند.
استفاده از شخصیت های حیوانی در انیمیشن و کاریکاتور به دلیل ایجاد جذابیت سابقه طولانی دارد که به چند روش از آنها استفاده می شود.
اگر شخصیت حیوان نقش محوری داشته باشد، در این حالت خصوصیات حیوانی و نوع زندگی وی حفظ می شود و اغراق بیشتر در نوع طراحی و قدرت تفکر و تکلم حیوان صورت می گیرد.
مورد دیگر زمانی است که حیوان نقش غیر محوری دارد به یک تیپ تبدیل می شود. در اینجا، همان خصوصیات معمول حیوانی خویش رادر کنار انسان خواهد داشت و اغراق تنها در جهت فرم ها و حرکات خواهد بود.
حساس ترین نوع استفاده، تلفیق شخصیت های انسانی با شخصیت های حیوانی است، یعنی ترکیب خصوصیات تیپیک و سمبلیک یک حیوان با یک انسان. مثلا شومی جغد، حیله گری روباه و غیره با خصوصیات و توانایی های انسانی که منجر به خلق موجودی جدید و تخیلی می گردد که از عناصر و خصوصیات هر دو بهره می برد. از این طریق معمولا شخصیت های جذابی به وجود می آید که خصوصیات انسانی آنها باعث تاکید غیرمستقیم بر روی بعضی خصوصیات انسانی می گردد. مثلا ترکیب ویژگی های یک اردک و تیپ یک ملوان بازیگوش منجر به خلق شخصیتی بسیار جذاب و دوست داشتنی به نام دانلدداک شد که اکنون شهرت جهانی دارد.
کاراکترهای دیسنی
در اینجا باید به ترکیب خصوصیات انسانی با اشیا نیز اشاره داشت که مانند مراحل قبل از تلفیق قابلیت های آن شی و انسان به شخصیت جدیدی دست می یابیم که نمونه مشخص آن را در شخصیت های انیمیشن «دیو و دلبر» می یابیم. و سرانجام هنرمند کاریکاتوریست با زاویه دید خاص و نگرش ظریف و نکته سنج خود از تمام ابزار و عناصر موجود مثل اغراق، شخصیت پردازی و تکنیک استفاده می برد. گاه حتی برخی موانع موجود در راه انجام کار باعث می شود تا راه حل های غیرمنتظره و جذابی پیدا شود که در نهایت اوج گرفتن و تعالی خلاقیت می گردد.