ژان ژاک سمپه که با نام سمپه شناخته می شود در ۱۷ آگوست ۱۹۳۲ در فرانسه به دنیا آمد. او کارتونیست فرانسوی است که کتابهای کودکان با رنه گوسینی با نام " لوپوتیت نیکولاس" چاپ کرده است و همچنین برای طراحی های پوستر که اغلب از مناظر روستایی یا شهری که از دور یا از بالا کشیده شده است شهرت دارد.
سمپه در جوانی از مدرسه اخراج شد و حتی در آزمون استخدام اداره پست، بانک و راه آهن هم رد شد و بعد به عنوان فروشنده دوره گرد شغلی برای فروش خمیر دندان پیدا کرد و پس از آن شروع به فروش نوشیدنی با دوچرخه اش درسطح شهر کرد.
سمپه در سال ۱۹۵۰ وارد ارتش شد و دلیل آن را چنین ذکر می کند: " به ارتش ملحق شدم چون تنها جایی بود که به من شغل و مکانی برای خوابیدن می داد." در ارتش به خصوص در ساعتهایی که نگهبانی می داد طراحی و نقاشی می کشید.
پس از این که از ارتش اخراج شد به پاریس رفت و شروع به کار با رنه گوسینی کرد که کتاب لوپوتیت نیکولاس را خلق کردند. سمپه بیشتر دوران زندگی اش را در سنت ژرمن ده پقه شهری نزدیک پاریس گذراند.
او کار حرفه ای اش را در صنعت طنز بلژیک- فرانسه شروع کرد. شخصیت های کارتون های او اغلب" بدون شرح" بودند و آنها را با آبرنگ رنگ آمیزی می کرد.اغلب این کارتون ها بدون شرح بودند اما گاهی هم داستانی طولانی را نقل می کردند. کارهای سمپه به قدری جالب بودند که به سرعت توجه جهانی را به خود جلب کردند. او اولین جایزه اش را در سال ۱۹۵۲ برنده شد که این کارتونیست آماتور را به سمت حرفه ای بودن سوق داد.
کارتون های او چندین بار روی جلد مجله نیویورکر چاپ شدند. کارتون های یک صفحه ای سمپه سالها در مسابقات پاریس دیده شدند. سمپه در سال ۱۹۵۰ شخصیت کارتونی اش نیکولاس را در کارتون های لوموستیک باز پروری کرد، کتاب طنزی که رنه گوسینی خلق آن را به سمپه پیشنهاد کرده بود. کارتون های کتاب لو پوتیت نیکولاس در مجله پایلوت فرانسه نیز چاپ شدند.این کتاب در دوران ادبیات مدرن کودکان چاپ شد که بر روی تجربه های کودکان بیش از بزرگسالان توجه داشت.
گرچه سمپه به ندرت طراحی هایی از زندگی روزمره می کشد اما هر روز طراحی ونقاشی می کشد ووقتی از کشیدن کارتون و طراحی خسته می شود آن را کنار می گذارد و استراحت می کند.
ژان ژاکس سیپه برای لورا موزرتعریف می کند که چرا برای تیم فوتبال فرانسه تاسف می خورید؟
قبل از این که سمپه شروع به صحبت های جدی کند پشت پیانو نشست وشروع به پیانو زدن کرد و با این شکل درست شبیه به یکی از شخصیت های کارتونی اش شده بود که چهل سال آن را خلق کرده بود و حتی آن را شبیه به یک اسطوره کرده بود. کارتون های سمپه زنان خانه داری را نشان می دهد که حتی خطوط راه آهن را تمیز می کنند، مردانی که روی آب سردکن بالانس می زنند و حتی فضانوردانی که از دوستانی که در کره ماه پیدا کرده اند صحبت می کنند. این کارتون ها در بیش از ۳۰ کشور جهان چاپ شده اند.
سمپه در سال ۱۹۳۲ در بوردو فرانسه به دنیا آمد و بیشتر سالهای عمرش را در سنت ژرمن ده پقه شهری نزدیک پاریس گذراند. شهری که آلن دلون هنرپیشه فرانسوی نیز آنجا زندگی می کرد. در دوران جوانی شغل های سخت متعددی داشت. او می گوید: " قبل از این که شروع به طراحی و کشیدن کارتون کنم هرکاری را امتحان کردم اما هیچ کدام از آنها شغل من نبودند و مدت طولانی مشغول به آن کارها نبودم. سعی کردم در بانک؛ اداره پلیس و حتی اداره امنیت کار کنم اما همه آنها مرا بیرون کردند. طراحی و کشیدن کارتون را انتخاب کردم چون می بایست کاری انجام می دادم و همه راه های دیگر را از دست داده بودم." سمپه در ۱۸ سالگی وقتی که وارد ارتش شد شروع به کشیدن کارتون و کاریکاتور کرد. وی می گوید: " مدت مدیدی حدود ۱۵ سال طول کشید تا توانستم از طریق کشیدن کارتون درآمدی داشته باشم. انتشار کارتون طنز یا فروش کتابهای کارتون و طراحی کار آسانی نیست.من سالها در اتاق کوچکی کار می کردم و کارتون می کشیدم. شاید به نظر شما کار سختی باشد اما اگر جوان نبودم نمی توانستم این کار را ادامه دهم..."
سمپه قبول دارد که تجربه های دوران جوانی اش او را به سمت مخالفت با جامعه بورژوا و سرمایه داری برده است اما مسخره کردن را در کارتون هایش نفی می کند و می گوید: " نه، نه. من هرگز چیزی یا کسی را مسخره نمی کنم. چگونه می توانم کسی را مسخره کنم در حالی که خودم را به تمام این شکل های مسخره می بینم."
جالب و قابل توجه است که اغلب شخصیت های کارتونی سمپه و حتی شخصیت های هنری اش از شخصیت خود او خلق شده اند.
میلز کینگستون از سمپه پرسید: " چرا شخصیت های کارتون های شما ساکسیفون می زنند؟"
سمپه :" آنها در واقع خود من هستند . آنها سمپه هستند که بلد نیست چگونه درست فلوت بنوازد!!!"
سمپه ۲۵ سال است که قرارداد روی جلد برای مجله نیویورکر بسته است و امضای پنج کلمه ای او در دنیا از مونیخ تا تایوان بسیار مشهورشده است اما او در انگلستان چندان شناخته شده نیست. او می گوید: " من کارتون هایم را ابتدا ازمجموعه آثار هنرمندان بزرگ کشیدم. این کار مرا ناراحت می کرد به خصوص وقتی روزنامه نگاران فرانسوی کارتون های طنز مرا شبیه به طنزهای انگلستان می دانستند. به نظر من تفاوت زیادی میان طنز فرانسوی و انگلیسی وجود ندارد. من تفاوت طنز ایتالیایی و فرانسوی را بیش از طنز انگلیسی و فرانسوی می دانم."
سمپه در باره سفر به انگلستان می گوید: " دوست دارم لندن را بهتر بشناسم اما هرگز چنین فرصتی پیش نیامده است. فکر نکنید من آدمی گوشه نشین هستم یا نمی دانم چگونه مسافرت کنم اما برای من ترک خانه بدین معنا است که باید مدتی کار را کنار بگذارم. من آدم دلشوره ای هستم به همین دلیل کنار گذاشتن کارم برای مدتی نگرانی به همراه دارد.َ"
او در حالی این حرف ها رامی زد که دستانش را مانند عروسک خیمه شب بازی در هوا تکان می داد وشبیه به یکی از شخصیت های کارتون هایش به نظر می رسید.
فقط چنین پشتکار سمپه است که می تواند موفقیت او را اثبات کند. او بیش از ۳۰ کتاب از سال ۱۹۶۶ منتشر کرده است. او می گوید: " نه، نه. من فقط وقتی دوست دارم کار می کنم. چون فکر می کنم آدم تنبلی هستم و این شهرت دارد که آدم های تنبل مجبورند بیشتر کار کنند."
سمپه در وقت بیکاری اش موزیک می نوازد. او گفته است که کلکسیون کارتون او با نام " موزیسین" که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد احترام و علاقه او را به موسیقی نشان می دهد. این کتاب مورد علاقه سمپه به حساب می آید." او می گوید: " درست است . من عاشق موسیقی هستم . یک بار تصمیم گرفتم موزیسین شوم اما وقتی زندگی موزیسین های حرفه ای را دیدم منصرف شدم و تصمیم گرفتم شروع به طراحی و کشیدن کارتون کنم. کار در تئاتر یا نویسنده شدن هم به نظرم جالب بود..." لبخندی لبانش را از هم باز کرد و باخنده چنین گفت: " اما رویای واقعی من این بودکه وارد تیم فوتبال فرانسه شوم. اما با این کار می بایست همه تخیلاتم را کنار می گذاشتم. شاید این توطئه ای بر علیه من بود و من اکنون یک کارتونیست هستم." شانه هایش را بالا می اندازد و می گوید: " آنها یک بازیکن خوب را از دست دادند!!"
اما بزرگترین ضرر تیم فوتبال فرانسه اکنون بیشتر است بدین دلیل که اکنون دوران طلایی کارتون به سر رسیده است. نه این که کارتونیست ها استعدادشان را از دست داده اند اما این که هنرشان دیگر خانه ای ندارد. نیاز مادر اختراع است. نیم قرن پیش روزنامه ها بخشی را به کارتون اختصاص داده بودند تا زندگی سخت آن دوران را با طنز نشان دهند. این روزها هم طنزهای خشن از بدبختی ها و مصیبت های انسان ها در کشورهایی مانند افغانستان وجود دارند و کارتونیست ها باید به این مسایل بپردازند. موضوع نبود موضوعات سیاسی و بحث و جدل های بهانه آور نیست بلکه نبود خیر خواهی و مهربانی جامعه سطح بالا و کارتونیست ها است که هنرمندانی مانند سمپه را کمیاب کرده است. اگر من با در آمد ماهانه مطمئنی به دنیا آمده بودم و کمتر نگرانی داشتم می توانستم فردی دوست داشتنی باشم. می توانستم به دوستانم گل تقدیم کنم و به پیرزن ها مربا و عسل بدهم، نه این که به دوستانم اسلحه تقدیم کنم."
خشونت؟ در اغلب کارتون های خوب سمپه خشونت وجود دارد. اما ، بهتر نیست فقط لبخند بزنیم و کارهای او را تحسین کنیم .