طنز همچون دیگر پدیده ها ارزیابی خاص خود را دارد. در جوامع ساکنی همچون جامعه ترکیه، طنز یک فرآیند نیست بلکه مشابه کالایی است که بطور مداوم در حال تغییر و تعویض است. طنز بعنوان نگریشی برگرفته از طبیعت در نظر گرفته نمی شود بلکه بعنوان یک موفقیت، یک اتفاق و یا یک کیفیت تلقی می گردد. طنز با تمسخر، خنده و پوچی شناسایی می شود. به همین دلیل است که در ترکیه یک وجه اشتراکی بین طنزنویسان و شخصی که طنز را درک می کند و به آن می پردازد و هدف طنز وجود دارد. طنزی که انسان را قادر به دیوانه وار خندیدن، ناقص العقل کردن نموده و یا گفتار و رفتار او را شبیه افراد عام می کند. این طنز برای جامعه ای است که دارای سلسله مراتب، نمی باشد و روابط اجتماعی در آن دستخوش تغییرات داخلی و اساسی نیست. پایه و اساس این نوع از طنز، فردی است. کسی که نمی تواند سئوال کند، شک کند و یا خودش را نقد کند. کسی که در جهان ایدئولوژی خودش بدون نگرانی و تشویش زندگی می کند و آزادی را در طنز می بیند.
یکی از ویژگی های اولیه این نوع طنز همان چیزی است که من به آن اشاره کردم خنده آمیخته با پوچی! امروز خنده به عنوان یک پدیده فیزیکی محسوب می شود که از مغز دستور می گیرد. بنابراین خنده هم می تواند حاصل طنز باشد و هم بدون طنز و علاوه بر این طنز می تواند شامل خنده و پوچی باشد و یا هیچ ارتباطی با خنده و پوچی نداشته باشد و حتی منجر به بدبینی، غم و تشویش (نگرانی) شود.
مثال چنین طنزی آمیخته با خنده و تمسخر را می توان در بعضی از تاترها و کمدی های تلویزیونی ترکیه مشاهده کرد. این نوع از طنز با شوخی های برگرفته از نوع رفتار و گویش، کردها، آلبانیایی ها، ارمنی ها، یهودی ها و مردم ترک زبان است.
از زمان فروید، طنز به شکل تصمیم نشان داده شد و نه سازش (سازگاری) با موقعیت جدید. همچنین این توانایی را به فرد می دهد تا خودش را از واقعیت رها کند. در نتیجه ضرباتی که از دنیای خارج وارد می شوند به منبعی از لذت و خرسندی تبدیل می گردد! و این بدان معناست که طنز نوعی آزادی و ارتقا را موجب می شود. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که طنز صورتی از شورش و در عین حال برخوردی منطقی است. همانطور که مارکو ریستیچ (Marco Ristitch) می گوید: «طنز تجربه پوچی و بیهودگی در هر چیزی است؛ بنابراین شخص، بیهودگی و پوچی ای را که از دنیای بیهوده بر او وارد شده درک می کند.» در چنین شرایطی فرد باید خودش را سرکوب کند و یا اینکه با تفکرات منفی گرایانه خودش را جلو ببرد.
«Veche» خودکشی می کند. حرکت Dada تبدیل به سورئالیسم می شود و سورئالیسم یک راست به منطقه ممنوعه وارد می شود.
بنابراین طنز رابطه عادی (معنوی) بین اشیا را از هم می پاشد و ما دنیا را از زاویه کاملا متفاوت می بینیم. در اصل، طنز انتقادی عینی و غیرمستقیم از مکانیزم شناخت عادی است و فشاری که ما را قادر می سازد تا یک پدیده و یا گروهی از پدیده ها را که به شکل عادی درآمده اند از حقیقت جدا کنیم.
و این بدان معناست که پیشامدهای غیرمترقبه و روابط سورئالیست، تحت تاثیر این پدیده ها قرار می گیرند. طنز از طریق جابجایی اصل حقیقت، یا بوجود آوردن شرایط غیرمنظره و یا تحمل قیاس های غیرمنتظره، فکر را باز می کند و انسان را قارد به رهایی از وضعیت عادی می سازد.
اگر هنر را بعنوان ابزاری برای بیان حالات درونی بدانیم، آنگاه می توانیم طرح های طنزآمیزی را که دارای اهمیت زیادی هستند خلق کنیم. پس حالا می توان گفت که طنز نه تنها نقش مخرب و مضر ندارد، بلکه دنیایی را به وجود می آورد که در آن، انسان قادر به ماجراجویی است و همه چیز برای او شکل جدیدی پیدا می کند. پس نمی توان طنز را به خنده، تحریک به خندیدن و شوخی ختم کرد. طنز پدیده بسیار مهم و ارزشمندی است! هگل «Hegel» طنز را اینگونه تعریف می کند: «رسیدن به فهم و درک عاقلانه (منطقی) از طریق فرآیند استدلال»
پس ما باید طنز را بعنوان یک برخورد شناخیت که در زمینه های مختلف هنری و ادبیات بعنوان یک اصل بروز می کند، توصیف کرد.
از آنجایی که هدف ما پرداختن به ارتباط بین طنز و کاریکاتور است، پس باید وارد حوزه هنرهای تجسمی شویم. اساس نقاشی کلاسیک بر پایه تصورات اشتباه از طبیعت است یعنی همان چیزی که از میان پنجره مشاهده می شود. و این بدان معناست که نقاشی کلاسیک، تصور غلط دیداری است. با پیدایش هنر مدرن، نقاشان به کشف و جستجوی عمیق در ظواهر دنیوی حاصل از احساسات پرداختند.
طنز سخیف خنده شخصی است که به شدت به خود احترام می گذارد. در حالی که فردی که مورد تمسخر واقع شده را انسانی حقیر می پندارد. این طنز بر روی کسی که شوخی می کند و یا کسی که می خندد تاثیر نمی گذارد، بنابراین یک طنز یکسویه (یکطرفه) است. در این نوع از طنز فرد هیچگونه سئوالی از خود نمی پرسد و یا تجزیه و تحلیل واقع بینانه ای در طنز نمی کند. و نه هیچ سئوالی راجع به اهمیت و بی اهمیتی زندگی، صداقت و ریا و ارزش های اجتماعی از خود نمی پرسد. این طنز در برگیرنده افرادی است که در جهان و جامعه ساکن، متداول و بیگانه زندگی می کند.
بنابراین در فرایند ارزیابی، طنز بعنوان شکلی از تفکر، تصور و فهم به شمار می آید.
در لغت نامه Le Petit Robert طنز اینگونه معنی شده: «طرز تفکر که بیان کننده کمیک، شوخی و حالت بیگانه ای از حقیقت است»
در پس این ارزیابی یک انسان و جامعه پویا قرار دارد. انسان دنیای مدرن، فردی است که بررسی و تجزیه و تحلیل می کند، بنابراین به خود می اندیشد. در نتیجه حوزه طنز را بسط و گسترش می دهد. بدبینی، سرکشی و تخریب نمونه هایی از طنز عاشقانه به شمار می آیند!
طبق نظر سورئالیست ها، جامعه ای که در آن زندگی می کنیم سرشار از تزویر و ریا است که باید به آنها خندید و مسخره کرد. طنز ممکن است برگرفته از موقعیتی باشد که جامعه برای فرد یا افراد خاص در نظر می گیرد و این در حالی است که فرد دیگری را حتی از حق مسلمش محروم می کند.
بدین ترتیب بود که کاریکاتور شکل گرفت، هنر بذله گویی (طنزگویی) و (Daumier) دومیر نقشی مهم و اساسی را در کاریکاتور ترکیه به وجود آورد. در ترکیه هنر بذله گویی چندان شناخته شده نبود، در نتیجه کاریکاتور در دوران اولیه و جوانی مبارزه سختی را برای معرفی خودش به عنوان هنر تصویری و بیان هویت مستقل داشت.
اما رفته رفته هنرمندان این عرصه با شناخت دقیق این امر به خلق آثاری پرداختند که سرشار از ماهیت اصلاح داشت.
کارتونیست ها فهمیده بودند که م یتوان حرف های جدی را در قالب شوخی های متداول طوری بیان نمود که مخاطب خود را هم بخنداند و هم به تفکری عمیق فرو برد.
این بود که مسائل مختلف و متعدد مرتبط با انسان معاصر مورد موشکافی و نگاه عمیق و دقیق قرار گرفت و از دل آن طرح هایی درآمد که می تواند نهیبی برای همان انسان معاصر باشد.
جنگ، فقر، کشتار، بی عدالتی، تبعیض و هزاران موضوع دیگر از زیر ذره بین هنرمندان این عرصه عبور کرد و بزرگ نمایی شد.
شاید همین بزرگنمایی روزی، باعث تغییر شود!
طرح های تورهان سلجوق به خوبی نمایانگر مطالب مطروحه در این مقاله می باشد.