دومیه، گرانویل، تراویه، دکام، شارله، فوره، بوکه، دسپره و ... همه از کسانی اند که به منظور حمایت از اقدام فیلیپیون، گرد او را گرفتند. همگی این افراد، حتی کم اهمیت ترین آنها، مردانی پراستعدادند که به ویژه به تعهد سیاسی خود کاملا آگاهی داشتد.
فیلیپیون در یکی از شماره های «لاکاریکاتور» عشق و علاقه همکارانش را به وسیله ترسیم حکایتی که در آن سیاستمداری به قصد خرید خدمات گرانویل و تراویه پا جلو می گذارد، به روشنی به نمایش گذاشته است. تراویه به سیاستمدار پاسخ می دهد: «من روح خود را نمی فروشم، و شما هنرمندی را پیدا نخواهید کرد که مانند برخی خبرنگاران قلم خود را بفروشد.»
کاریکاتور از این پس مبدل به یک حقیقت می شود. این، پیشگویی شارل فیلیپون (Charles Philipon) در نیمه اول سده نوزدهم بود. شارل فیلیپون موسس اولین روزنامه مصور فکاهی انتقادی و سیاسی در فرانسه بود.
در سال ۱۸۳۱ قوه ابتکار او در زمینه کاریکاتور، در حمله ای هجوآمیز به لویی فیلیپ پادشاه فرانسه جلوه گر شد. او با توجه به مفهوم گلابی که در فرهنگ اروپا سمبل حماقت به شمار می رفت و با توجه به اینکه آدم پخمه یا احمق، معنای دوم لغت گلابی Lapoire در فرانسه است. با زیرکی تمام از این نماد بهره گرفت و کاریکاتوری از چهره لویی فیلیپ را به شکل گلابی در نشریه کاریکاتور به چاپ رساند و به دلیل توهین به شخص شاه به دادگاه احضار شد.
فیلیپون در اقامه دعوای خود، یک سری کاریکاتور چهار قسمتی از چهره شاه را که تدریجا تبدیل به گلابی می شود به قضات دادگاه می نمایاند و خطاب به آنها می گوید: «در محدوده کاریکاتور ممکن است صورت یک انسان را گاه به یک گلابی و گاه به یک فرم دیگر شبیه دانست. آیا این طرح گلابی را که به چهره لویی فیلیپ شبیه است می توان محکوم نمود؟ و یا برعکس چهره شاه را به واسطه شباهت به گلابی باید محکوم کرد؟»
اما توجیهات او مانع از پرداخت جریمه ۶۰۰۰ فرانکی و بازداشت او به مدت شش ماه توسط دادگاه نشد.
این طرحهای ۴ قسمتی با عنوان گلابی ها (Les Poires) در ۱۷ ژانویه سال ۱۸۳۴ در نخستین صفحه نشریه «شاری واری» به چاپ رسید و چنان مورد نظر عموم قرار گرفت که به واسطه آنها فیلیپون به شهرت جهانی رسید.
چون تیم روزنامه به شاه اعلام جنگ داده بود، نه شاه و نه هیچیک از اطرافیانش از گزند قلم اعضای تیم مصون نبودند و خانواده شاه به یکی از اهداف مورد علاقه آنها تبدیل شده بود. در اثری با نام «خیال بازی»، گرانویل و فوره پدری را به همراه پنج پسرش به نمایش گذاشته اند. فرزند ارشد، دوک اورلئان، مردی درازقامت و بی قواره است که گویی در حرکت اعضایش متلاشی می شود. او با نیمرخی بلاهت آمیز که از آن غروری گستاخانه می بارد، لذت و سرور نقاشان را – که او را با شلغمی به مقایسه گذاشته اند – فراهم می آورد.
در اثری با چاپ سنگی از گرانویل و دسپره تحت عنوان «گاردهای خاضع و چاکرملی»، دوک اورلئان به همراه لئوپولد دوساکسکوبور، پادشاه بلژیکیها و همسر آینده پرنسس لوئیز – ماری اورلئان، در کنار شاه قرار گرفته و همگی در صحنه نمایش گارد ملی به رهبری ژنرال گوبو (لقبی که به ژرژموتون، کنت لوبو و مارشال فرانسه داده بودند) حضور یافته اند.
نمایشی که توسط حدود دوازده آدمک کوچک، که با دقت تمام در شکل و شمایل گارد ملی طراحی شده اند، برگزار گشته است. بدین صورت ترس شاه و حالت تدافعی وی نزد شبه نظامیانش به مسخره گرفته شده است.
وزارتخانه لویی فیلیپ که ریاست آن از سال ۱۸۳۱ به کازیمیر پریه واگذار شده بود، نیز از گزند شوخیهای نیش دار و گوشه و کنایه های تیم مذکور در امان نماند. کنت دراگو به خاطر ظاهرش و اینکه وزیر هنرهای زیبا و کارهای عمومی بود (اما، به ویژه به آن دلیل که مسئولیت نظارت بر تولیداتی را بر عهده داشت که ممکن بود به «وقار و مناعت همایونی» خدشه وارد آورد) در آغاز انتصاب طعمه هجو نگاران قرار گرفت. در شماره ۱۲ ژانویه ۱۸۳۲، نشریه «لاکاریکاتور»، می خوانیم: «ما به هیچوجه به دنبال توانایی های تازه و یا نام آور نیستیم، اما بینی آقای دراگو را کشف کرده ایم و به آن نیز بسنده می کنیم. یک خراط می توانست از آن دسته چتری بسازد و آقای کازیمیر آن را به وزیری تبدیل کرده است.» هفته بعد فیلیپیون توقیف این شماره را به خاطر این مقاله اعلام می دارد.
دو پرتره وزیر – پرتره ای که گرانویل به نقش آورده و آنکه دومیه ترسیم کرده است – به خوبی دو برخورد کاریکاتوری متفاوت را به نمایش می گذارند. از دیدگاه هنرمند اول هزل و مضحکه مقوله ای کلیدی و سمبلیک است، شخصیت ها متعددند و خنده از لباس مبدل پوشیدگان شخصیت ها حاصل می شود. دومیه به دنبال آن است که با خطوطی ساده تر از پراکندگی توجه و تمرکز بیننده بکاهد. نقاشی او به گونه ای کاملتر خود را بر دیدگان تحمیل می کند. نزد او هزل و مضحکه گاه جای خود را به سخریه ای بی حد می دهد که از اختلاف میان دکور واقعی و چهره های پر ادا و اصول و کراهت انگیز به دست می آید.
فیلیپیون که تعدد توقیفها و جرایم امانش را بریده بود، به ناچار به توسعه تولید خود پرداخت. او در اول دسامبر ۱۸۳۲، مجله «شاریواری» را بنیان نهاد.
«پس فردا، نخستین شماره «شاریواری» به چاپ می رسد ... توجه دارید که چه امتیازاتی از رقم بی شمار نقاشیهایی که برای ما ارسال خواهد شد، به دست خواهد آمد و انتخاب نقاشیهایی که با جنبه سیاسی نشریه کاریکاتور مناسب اند، برای ما تا چه اندازه آسان خواهد بود. نشریه ما این جنبه را کماکان حفظ خواهد کرد.
و این ویژگی آن را پیوسته از «شاریواری» - که نشریه ای کمتر گزنده و بیشتر متنوع خواهد بود - مجزا خواهد ساخت.»
بدین ترتیب، آرمان روزنامه جدید به آن اجازه خواهد داد تا از دگرگونیهای سال ۱۸۴۸ جان سالم به در ببرد و با موفقیتی با ثبات تر روبرو شود.